چی بگم... یه بار جنگه یه بار سیله یه بار هواپیماست یه آتیش سوزیه
برا ما یک ثانیه اومد پارسال . من تایهفته طلاهامو توجیبم گذاشته بودم گوشیمم بالاسرم شارژ بود تا یک هفته باکاپشن دم در خونه خوابیده بودم. البته بقیه باخیال راحت میخوابیدن اما من نه. هه
بعد ی هفته رفتم تواتاق .اونم تا ی ماه حالت اماده باش بودم. دلم برااتاق تنگ شده بود. دیگه انقدر میرفتنو میومدن شبا .چون دستشویی توحیاطه. میرفتنو میومدن بهم سوز میخورد. 😅 جانمان درامد. دیگه شبا موقع خواب ب خدا میگفتم. خدایا میدونم خیلی دوسم داری .میشه فردارو ببینم؟