ما پنج سال پیش رفتیم شهرستان عروسی عمه مادرم چون داماد ترکیه زندگی میکرد عروسیش داماد نداشت فقط عروس تنها اومد تو تالار یه قاب عکسم دستش بود که عکسش با داماد بود😂🤣
مردِ من چشمهایش لبریز از آرامش است...وقتی کنارم قدم میزند از هیچ چیز و هیچ کس ترسی ندارم...او معنای تمام و کمال واژهی امنیت است...قول هایش قول است...تهِ چشمانش پاکی موج میزند...برای عاشقانه هایم مجنون است و برای بچگی کردن هایم پدر ...مردِ من مــــرد است و محکم...آنقدر محکم ک میتوانم با خیال راحت کنارش همان دختربچهی ساده باشم
آرزو کن که آن اتفاق قشنگ بیافتد✨رویا ببارد🌦دختران برقصند💃 قند باشد🧁بوسه باشد💋خدا بخندد🤍به خاطر ما که کاری نکردهیم💚🤞🏻من تا آن روز چشم به در خواهم دوخت🕊
بعد داماد رفته بود یه پشت داشته قلیون میکشیده حتما
خدایا بابت عیدی ای که بهم دادی هزاران بار شکرررررررررت میشه لطف کنید صلوات بفرستید هماتومم جذب شه و نی نی نازمو سالم بغل بگیرم؟اخه خیلی منتظر بودم😌 بچم تو ده هفته سقط شد😔دلم نیومد تیکرشو بردارم😔😔الهی بمیرم برای دست و پای کوچولوش .لطفا دعا کنید دوباره باردار شم و ایندفعه سالم بمونه😔
روزی دختری خواهم داشت شبیه خودم باچشمهایی درشت که همه ی دنیا را زیبا میبیند عاشقانه زندگی میکند، تنفر برایش بی معناست، مهربانی را یادش میدهم، اعتماد راهم...یادش میدهم همه دنیایش را با مادرش قسمت کند، حتی خطاهایش را،آن وقت هیچ وقت تنها نمی ماند ...نمیگویم دخترم بترس ازمردها می گویم بترس ازگرگها، مردهاکه گرگ نیستند، پدرت فرشته ای است که روزی خدا او را فرستاد و روح تنهای مرا لمس کرد و نگذاشت ، تنهابمانم....روزی دختری خواهم داشت شبیه خودم اما بسیار قوی تر، بسیار بخشنده تر، بسیار مهربان تر و بسیار صبور تر...
دردلم کسی جا دارد ک درتمام لحظه های زندگیم اورا حس میکنم و بخاطر وجودش با خدا در خلقت شریک شده ام و عاشقانه دوستت دارم نی نی کوچولو و عاشقانه منتظر حضورت در آغوشم هستم....