تجربه ام از دکتر محمد ذکاوت

دکتر ذکاوت تو ذهن من شده بود یه دکتر خوب که اون شب یه داروی معجزه آسا ریخته تو سرم دخترم و با یک باز تزریق عفونت شدید دخترم درمان شده بود. توهم !!! 

پسرم ابان به دنیا اومد. یک روز ادرار نکرد و لحظه آخر اونقد با دستگاهش ور رفته بودن که ادرار کردو ما مرخص شدیم. رفتیم خونه تا شبش باز ادرار نکرد. زنگ زدم باز پیامبران گفتم دکتر ذکاوت نیست گفت تا نیم ساعت دیگه میره خلاصه نفهمیدم چجوریه لحظه آخر رسیدیم بیمارستان که مثلا منجی پسرم هم بشه. هیچی معاینه کرد گفت کلیه اش کار نمیکنه و باید بستری شه وگرنه نارسایی کلیه میگیره. من گفتم یعنی الان کلیه اش کار نمیکنه؟ گفت نه. دست زد مثانه گفت ببین خالیه. مادر و پدرم کلی هول شدن و گفتن بستریش کنید. هیچی باز من گفتم نه میبرم خونه تا چند ساعت دیگه ادرار نکرد بعد میارمش. بیست دیقه بعد خونه بودیم. مادرم اومدم پوشکش رو باز کنه ببینه ادرار کرده یا نه که ادرار کرد کل مبل و مامانمو زمینو. بچه اونقد مثانه اش پر بود یه دیقه داشت می.شا.شید. همون بچه ای که ذکاوت گفته بود مثانه اش خالیه و کلیه اش کار نمیکنه که مای مستاصل رو ناگزیر به بستری و پرداخت شبی دو میلیون پول کنه

خلاصه هیچوقت دیگه سمت این آقای پولکی نمیرم و واسه اون شب نمیبخشمش. و این تاپیکو زدم که خیلی به دکترای این دوره زمونه اعتماد نکنید. 

بماند که خیلی وقتا بستری شدن جون خیلی ها رو نجات داده ولی گاهی بستری کردن مردم و بچه ها بخصوص صرفا یه دکانه برای دکترا

چون ذکاوت رئیس بخش اطفال پیامبرانه و از بستری کردن بچه ها سود میبره. فقط دلم میخواست بهش بگم یه کم یه کم انسانیت و وجدان داشته باش. 

بازم میگم بعضی بچه ها فقط با بستری و تزریق خوب میشن یه وقت حرف من گمراهتون نکنه. تو هر شرایطی ادم باید شرایط بچه اشو بسنجه و تصمیم بگیرم