یه خاطره خوب از شوهراتون

یعنی هیچ وقت بدون شما نرفته خونه؟!

شما همیشه خونه بودین؟!

چقدرررر عجیب

نمیدونم چرا حرفت بهم آشنا اومد یجورایی تکراری

هروخت یه کارخوب وخوشحال کننده واسم انجام داد یه روزبعدش جوری گند زد به اعصابم که دیگه کارخوبش جلوه ای واسم نداشت🙄

مرسی عزیز دلم.ان شاالله شمام خوشبخت باشین تاابد عزیزم.اره قبلا زود ب زود سر هرچیزی میگفتم تاثیرش کم بود الان سعی میکنم اروم باشم چون کارشم زیاده سر فرصتی ک میشه خیلی کلی درکنارتشکر بابت کاراش ک بفهمه حواسم بخوبیاشم هس چیزی هم ک میخوامو میگم خودش دیگه میفهمه کم کم رعایت میکنه

هیچوقت...نمیخوام قسم بخورم ولی تو این یه مورد خیلی بدش میاد تنها خونه باشه...منم وقتی خونست جایی نمیرم حتی خونه ی مادرشم نشده بدون ما بره

واقعا ندارم

هر کار خوبیم کرده یا قبلش یه گند خیییلی بزرگ زده اونکارو کرده گندشو لاپوشونی کنه یا هر خاطره ی خوبی دارم اون ریده توش

خدا از سر تقصیراتش نگذره ایشالا که جز خون کردن دل من هیچی دیگه بلد نیست

شوهر من

اینجام🙋

یه طرف نشستم دارم گوش میدم بفرما🍌موز بخور🍎سیبم داریم

• سه شب پیش برف خیلی شدیدمیباریدشب رفتیم باهم پیاده روی.زیربرف توسکوت خیابون.خیلی بمون خوش گدشت.بیچاره شوهرم ازبس بازوشوچنگ زدم که لیزنخورم فک کنم توبه کرددیگه ازاینکارا کنه  

این قسمت زناهای چاپلوس 😐😐😐😐😐😐😐

من ک میگم هیچکس نه مطلق خوبه نه مطلق بد هم خوبیا داره هم بدیا الان شوهرمن نقطه ضعف هم درمقابل نقطه قوتاش داره مثل خودم.الان بحث تایپیک این بود ک یه خاطره خوب از شوهرا بگین مسلما هررر ادم بدی لااقل یه خاطره خوبو داره دیگه

هر وقت تاپیک بدترین خاطره از شوهر زدین من رو تگ کنید 1000 صفحه یک نفره براتون مینویسم.آخه حرومزاده تر و پدرسگ تر از این شو عن من وجود نداره.خدا یکی فقط برای نمونه آفریده.خاک تو سر خودش و مادرش که همچون بی عرضه عوضی ای رو تربیت کرده.

مثلا برام گل سفارش داده بود فرستاده بود محل کارم از فروشگاه آنلاین یادمه  

چه شوهرای خوبی حسودیم شد.  

از شهرخودمون که ساکن هستیم،قرار بود برا عید بریم شهر پدرومادرامون برا تعطیلات ،قبلش رفتیم خرید و قرار بود من یه دستبند بخرم، رفتیم توی طلافروشی، من ست دستبند باگردنبد رو خیلی خوشم اومد اما تمام پولمون برا دستبند بود دستبند خریدیم اومدیم خونع فردا صبح از سرکار برگشت خونه تا یه جعبه دستشه، رفته بود گردنبند رو خریده بود،گفتم پول نداشتیم که از مدیرشون پول قرض کرده بود که بعداز حقوق هرماه کم کنه،گفت توی دلم بود که اینقدر گردنبند رو خوشت اومد

هر وقت تاپیک بدترین خاطره از شوهر زدین من رو تگ کنید 1000 صفحه یک نفره براتون مینویسم.آخه حرومزاده تر و پدرسگ تر از این شو عن من وجود نداره.خدا یکی فقط برای نمونه آفریده.خاک تو سر خودش و مادرش که همچون بی عرضه عوضی ای رو تربیت کرده.