ي بار با يكي بودم اولين شخص زندگي خانواده ها خبر داشتن اما من دختر پايه اي نبودم
من اعتقاد دارم
اون نوشته پایین چی میگه😐😐😐
من
باهم ميرفتيم اينور اونور و تلفني حرف ميزديم من دانشجو بودم سال اول ، ازم ي چيزايي ميخواست مثل روابط سطحي اما مقاومت كردم ، خيلي ادم بد دلي بود همش بهم گير ميداد ب پوشش به همه چي
مگه میشه اعتقاد نداشت همه قبول دارن
خب
خيلي پولدار هم بود
منم اعتقاد دارم خدا کاملا واضح جواب بنده هاش رو میده ولی بعضی افراد نمیبینن
خلاصه اينو بگم فقط پول و قيافه داشت سواد نداشت در حد دبيرستان بود اخلاقش زير صفر اما خب چون اصرار خانواده بود من قبول كردم
خدا هم جواب خوبی رو میده هم بدی
برادرشوهرام پولدارن بالای ۱۰۰ میلیون نقد دارن اما اونقد دست دست کردن الان به پولشون فقط میتونی خونه رهن کنی اما ما که از صفر شروع کردیم الان یه واحد ۵۰ متری داریم
زن اونا از خوبی کردن به مادرشوهرم فرارین اما من تو شرایط سخت تنهاش نمیذارم اما مادره عروس دومی رو دوست داره
بعد از ي مدت خيانت كرد بهم اونم بدجور،رفت با ي فاحشه، من خر گاو احمق بخشيدمش. دوباره باهم بوديم اما من رابطه اون مدلي نداشتم اصلا
در حد گردش و تلفن
بعد از ي مدت بهم گفت ك نمبخواد ازدواج كنه و قصدش رو نداره و همش الكي بوده
مشخص بود زير سرش بلند شده
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز