چه قدر بیشعورن
خدا روشکر با چنین خانواده بیشعوری وصلت نکردید
عزیزم خییلی سخته واسه خواهرت و خوش بحالش ک شمارو کنارش داره
منم چند وقت این اتفاق واسم افتاد البته دوست اونجوری نبودیم از اول آشنایی خانوادگی بود و سه چار ماه ارتباط و هممممه چیز اوکی ولی یهو با ی تلفن همه چیز بهم خورد با اینکه قبلش من جواب منفی دادم ولی منصرفم کرد بس ک حرف زد!!!
شما فقط کنار خواهرت باش و موقعیت خوبشو و اخلاق و قیافه و کار و سن و ...رو براش یادآوری کن ک با داشتن اینا میتونه با ی پسر خیلی عالی آشنا بشه و ازدواج کنه بگو آخه آدمی ک واسه ی مسیله مثل ازدواج میگه راه دوره و بنزین تموم کردیم و...اصلا ارزش غصه خوردن نداره ولی خب این حال و احوال طبیعیه دیگه،ی وابستگی بوده ک باید تموم بشه فقط نذارید با کش دادن قضیه و دوباره زنگ و پیام و اینا خواهرت بیشتر ضربه بخوره و موقعیتای خوبی ک ممکنه براش پیش بیاد از دست بده و ی جا ببینه دیگه نه اینو داره و نه اونو
حرفاشون ک بهانه بوده....فقط باید خواهرت از پسره دلیلشو بپزسه و بعد کات
احتمالا هم از این خانواده های خرافاتی هستند
مثلا دیدن توراه برگشت بنزین تموم‌شده و اتفاقای دیگه که گفتی ..... به دلشون بد اومده
همین کارو کرده خواهر پسره هم زنگ زد
حرفشون فقط یه چیزه میگن راه دوره
منم حرصم میگیره خب از اول میدونستن دیگ. از اول میگفتن پسرشون بیخیال خواهر من میشد بگاینجوری هم خواهرم وابسته ودلبسته اون اقا نمیشد ک دلش بشکنه
خدا گر ز حکمت ببندد دری ز رحمت گشاید در دیگری
اونا یه دلیل خیلی محکم تر داشتن
وگرنه راه دور که نشد دلیل
یعنی چی راه دوره مگه قراره مدام برن و بیان؟؟یه آزمایش و یه عقد و بعدم عروسی رو هم شاید سه چهار بار..بعدشم مگه اینا مسافرت نرفتن تا حالا.فکر کنن دارن میرن تفریح .چقدم گیلان خوشگله..به نظر من اونا دست پیش گرفتن ک پس نیفتن..یعنی قبل از اینکه جواب منفی بشنون خودشون جواب رد دادن.بیشترم مادر شوهره پرش کرده
