سلام
بچه ها من تازگیا عقد کردم
خونه پدرشوهرمم زیاد میرم
خیلی بهم احترام میذارن و دوستم دارن
مادزشوهرم تمیزی خونه و پخت غذا و خریدو اینجور کارها همه با خودشه
ولی ظرف شستن با منه همیشه
جوریه ک دیگه مادرشوهرم ظرفا رو جمع میکنه میگه عروسم میشوره
گاهی هم میذاره من با شوهرم غذا رو بپزیم
وقتی ام مهمون میاد میگه من پذیرایی کنم مخصوصا اگه مهمونا از خانواده من باشن
منم چون شوهرم گفته جلو مهمون دوس ندارم خم و راست شی دیگه تا مادرشوهرم کاری از پذیرایی بمن میگه شوهرمو صدا میزنم تا اونکارو انجام بده
تا اینجاش همه چیز اوکیه و مشکلی ندارم
ولی من خواهرشوهرم اصصصصصلا ادم کاری نیست
کلا انگار فلجه هیچ کاری نمیکنه
حتی کارای خودشم مادرش انجام میده
این منو ناراحت میکنه
من وظیفه خوذم میدونم به مادرشوهرم کمک کنم ولی بدم میاد جلو پدرشوهر و برادر شوهر و دامادشون من کار کنم با مادرشوهرم و اون نشسته سرجاش مثه ملکه ها
چون یه دخترم هست و ما چندتا خواهریم بدم میاد هی بگن اون یه دختره نازپرورده هست
انگار ما ک چند دختریم باید دور از جونمون سرویس دهی کنیم!
بنظرتون این قضیه رو چطور مدیریت کنم؟
نمیتونم ک ب اون بگم کار کن، خودمم طاقتم نمیاد مادرشوهرمو تنها بذارم با کاراچ ون دوسش دارم و نمیخوام اون از من دلخور بشه....