هممون نا خواسته بودیم
سر خواهر کوچیکم یادم چقد گریه کرد چقد اینور اونور رفت که سقط کنه
الان هم داره فوق لیسانس میخونه و کلا رابطمون خیلی کم چون هم اون دانشگاه میره هم من دانشجوم و کلا هم زیاد دوست ندارم باهش صحبت کنم
مامانم تهران من قمم... هر دو سه هفته یکبار آخر هفته میرم خونه بابام که اونم چندبار جلو شوهرم بهم زنگ زد گف میشه نیای؟ خستم!
سکه ی پول شدم جلو شوهرم
حالا شاید شوهرش به زور دادن ولی بچه که همش ناخواسته نمیشه عزیزم حالا اولی شاید دومی سومی که نمیشه اگه واقعا نمیخواست میتونست سفت و سخت جلوگیری کنه یا اگه نمیخواست بعدش نمیذاشت به دنیا بیان
ایشون ببخشید اما دروغ گفته یا اینکه خودش این توهمات رو داشته نتونسته عملی کنه میخواد به زور شما اونکارو کنید که خیلی بده زندگی و عقاید هرکس به خودش مربوطه جالبه بابات بهش چیزی نمیگه که مثلا این حرفا رو که به شما میزنه ربطی به اون نداره؟چرا خودت نمیگی؟
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
