من با شوهرم ۹ سال اختلاف سنی دارم .الانم تو عقد هستیم . حقیقتش مشکل جدی باهم نداریم ولی کم کم دارم خسته میشم !
من هرچقدر با احساسم ولی اون یخ و سرده!
من باید خودمو بکشم و گریه کنم تا بیاد منو ببینه
کافیه یکم بداخلاقی کنم باهاش ، صدبرابر بدتر میکنه و باهام لج میکنه به خیال اینکه منو تربیت کنه!
همیشه فکر میکردم این اوایل ک من هنوز براش جدیدم باید خیلی خیلی مهربون تر باشه ولی در واقع اون خیلی منطقی به رابطمون نگاه میکنه و من براش ی ادم عادیم .
نمیگم بهم محبت نمیکنه ولی اونجوری ک من دوست دارم ، دوستم نداره ! خیلی معمولی !!!!
نمیدونم باهاش چی کار کنم ؟
چه طوری رفتار کنم ک اون سمتم بیاد ؟
اون دلش برام تنگ شه؟
اون خواهش کنه ک برم ببینمش ؟