من دیشب خواب دیدم بهم مبگن حانله ای باید زایمان کنی ، اون طبیعی
خودم میزدن به در و دبوار گریه میکردم که اخه من کحا حامله ام خودم خبر ندارم، اصلا شکم نداشتم
خودنو زدم له درو دیوار که من امادگی زایمان طبیعی تدارم مبخام سزارین کنم ، میگفتن نه، دکتری که پبدا کردی خوب نیست😭😭😭😭
اخر یر بیهوش شدم، به هوش که اوندم گفتن بچه ات به دنبا اومده، یه پسر کوچولو بود، ولی من اثلا سمتش نمیرفتم اونم همونجور گریه میکرد😢
من مجردم البته🙄