2777
2789
عنوان

احساس توده در سینه

| مشاهده متن کامل بحث + 2955 بازدید | 62 پست

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

واسه من تیر می‌کشه تا زیر بغلم

اگر تازه زایمان  کردی احتمال زیاد شیره سفت شده.چون من خودمم اوایل زایمان این شکلی بودم.یا بدوشش یا بجتو  زود زود شیر بده.دوش اب گرم هم سفت ترش میکنه

فرزندم،از ملالتهای این روزهای مادری ام برایت میگویم... از این روزها که از صبح باید به دنبال پاهای کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگیرم تا زمین نخوری. به کارهای روی زمین مانده ام نمیرسم این روزها که اتاقها را یکی یکی دنبال من می آیی، به پاهایم آویزان میشوی و آن قدر نق میزنی تا بغلت کنم، تا آرام شوی. این روزها فنجان چایم را که دیگر یخ کرده، از دسترست دور میکنم تا مبادا دستهای کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتی و ناامیدی سر برگرداندنت را میبینم که سوپت را نمیخوری و کلافه میشوم از اینکه غذایت را بیرون میریزی. هرروز صبح جارو میکشم، گردگیری میکنم، خانه را تمیز میکنم و شب با خانه ای منفجر شده و اعصابی خراب به خواب میروم. روزها میگذرد که یک فرصت برای خلوت و استراحت پیدا نمیکنم و باز هم به کارهای مانده ام نمیرسم...امشب یک دل سیر گریه کردم. امشب با همین فکر ها تو را در آعوش کشیدم و خدا را شکرکردم و به روزها سالهای پیش رو فکر کردم و غصه مبهمی قلبم را فشرد...تو روزی آنقدر بزرگ خواهی شد که دیگر در آغوش من جا نمیشوی و آنقدر پاهایت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور میشوی و من مینشینم و نگاه میکنم و آه... روزگاری باید با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا تو از راه بیایی و من یک فنجان چای تازه دم برایت بیاورم و به حرفهایت با جان گوش بسپرم تا چای از دهن بیفتد.... روزی میرسد که از این اتاق به آن اتاق بروم و خانه ای را که تو در آن نیستی تمیز کنم. و خانه ای که برق میزند و روزها تمیز میماند، بزرگ شدن تو را بیرحمانه به چشمم بیآورد. روزی خواهد رسید که تو بزرگ میشوی، شاید آن روز دیگر جیغ نزنی، بلند نخندی، همه چیز را به هم نریزی... شاید آن روز من دلم لک بزند برای امروز... روزی خواهد رسید که من حسرت امشبهایی را بخورم که چای نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ریخته و سوپ و بازی و... به خواب میروم...شاید روزی آغوشم درد بگیرد، این روزهادارد از من یک مادر به شدت بغلی میسازد...!
خانوم ترو خدا سرسری نگیر ، فعلا چیزی نیست انشاالله ولی حتما دکتر برو ولش نکن به امون خدا همین کیست ...

عزیزم من سه ساله زیر نظرم رفع نمیشه فقط باید سالانه چکاب کرد که اگر خدای نکرده به سمت اون بیماری بره زودهنگام تشخیص داده بشه

ببخشید شما چطور متوجه شدید؟

من دخترم رو از شیر گرفتم درد شدید داشتم همه میگفتن شیر تو سی‌نته خلاصه سه ماه گذشت خوب نشد رفتم چکاب دکتر معاینه کرد گفت توده حس میکنم برو سونو که تو سونو نشون داد یک توده فیبروادنوم و چندتا کیست ویتامین ای داد و ب6 و ب12 سه ماه بعد تکرار کردم کوچیکتر شده بود گفت برو شش ماه بعد دوباره ثابت بود گفت یکسال بعد خلاصه اون فیبروادنوم هم چون تغییر نکرد اصلا گفت احتمالا کیست بزرگ شده باشه البته سال قبل یکی از کیست ها بزرگ شده بود گفت تخلیه کنم قبول نکردم تا ببینم چطور شده امسال برام دعا کنید

من دخترم رو از شیر گرفتم درد شدید داشتم همه میگفتن شیر تو سی‌نته خلاصه سه ماه گذشت خوب نشد رفتم چکاب ...

ان شاالله که خوب خوب میشی .

اگر اینستا داری یه پیج معرفی کنم کامل در مورد سرطان سینه و پیشگیری توضیح دادن 

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز