من تا حالا از این قانون استفاده نکردم یعنی اصلا بلد نیستم ، ولی یادمه از بچگی به طرز عجیبی توی ذهنم تصویرسازی میکردم همیشه و بیشتر وقتا شبها قبل از خواب به آرزوهام فکر میکردم و خودمو توی اون موقعیت تصور میکردم مثلا یادمه نوجوان که بودم هر شب فکر میکردم که دانشجوی پزشکی هستم و کلی ماجرا درست میکردم واسه خودم حتی عاشق یکی از همکلاسیهام شده بودم که اسمش مهران بود حالا قسمت تلخ این قضیه اینه که به هیچکدوم تصوراتم نرسیدم و در حال حاضر یک زن خانه دارم که اسم شوهرم مهران نیست ، حتی پارسال که عروسی یکی از اقوام بود کلی توی ذهنم تصور میکردم که با یه لباس زیبا بین همه ی مهمونا دارم میدرخشم و کلی بهم داره خوش میگذره ، دقیقا شرایط جوری پیش رفت که اصلا نتونستم توی اون عروسی شرکت کنم