اعصابم خرده ما 6 ساله ازدواج کردیم خانواده همسرم خوبن باهاشون مشکلی ندارم اونا طبقه پایین ان ما بالا...اینم بگم نمی تونم از اینجا پاشم برم یه خونه دیگه چون پدر شوهرم فلجه و امور شرکتش با شوهرمه .خب ...تو این 6 ساله ارزومه کل هفته خودم غذا درست کنم تو خونه خودم غذا بخورم .ارزومه یه روز کامل شوهرم مال خودم باشه .از صبح سرکاره تا 4 یا 5 وقتی میاد یه دوش میگیره میره پایین شام اونجا اکثرن میخوریم .بعدم میشینه باباباش درمورد کار حرف زدن تا یک دو شب .بعضی وقتها دیگه با قهر دعوا یا اینکه خودش رابطه بخواد زود میاد بعضی وقتها مثل امشب هم نه. تا کارش تموم نشه نمیاد بارها باهاش حرف زدم فایده نداشته چکار کنم من اخه
تحمل
عادت کن
هیچکسی نیست
همشون مثل همن،وقتی رابطه بخوان براشون عزیزی وقتای دیگه قدر ارزن هم ارزش برا آدم قائل نیستن.
تحمل عزیزم
چه سخت،، شوهرت باید عقلش برسه که مستقل شده و باید با خانواده خودش وقت بگذرونه.. صحبت کن باهاش
خوبه که میرید پایین میخورید خرجتونم کم تر میشه . من خودمو بکشمم پدر شوهرم اینا یه لغمه نون بهم نمیدن پایین بخورم بس که خسیسن
برادرمنم طبقه پایین مامانم اینا هستن موقع خوردن میان بعدشم یساعت نشده با اخم و تخم و بچه بازیه خانومش میزارن میرن😒اتقده ناراحت میشیم ما خدا ازش نگذره واقعا بیچارع برادرم
من الان ارزومه چندروز جایی روداشتم میرفتم استراحت وغذا درست نمیکردم.کلا هیشکی راضی نیست همینکه خوبن تنهانیستی مشکل مالی نداری و..قدرداشته هاتوبدون
ببین براش برنامه بریز مثلا بگو روزهای پنج شنبه و جمعه و دوروزه تو هفته خونه خودمون
سه روز هفته میریم پیش خانوادت
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
