2777
2789
عنوان

قلبم آتیش گرفت...😭😭😭😭😭

579 بازدید | 29 پست

وایییی الان تو تاپیک عشق آبادانی .... بودم 

واقعاااا قلبم با تمام وجود درد گرفت ...

خدایا من برای تک تک این عزیزان صبر میخوام 

واقعاااا دارم میگم واقعااااا درد عشق جان سوزه ... داغونت میکنه لعنتی😭😭😭😭😣😣😢😢😢

 𖤐⃟♥️••.❀.ʏᴏᴜʀ ᴘʟᴀᴄᴇ ɪs ɪɴ ᴍʏ ʟɪғᴇجای تـو در جانِ مـن است..                      

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

والا چی بگم اخه خانم زیادی ناز داشتن

موافقم شدید.بدبخت پسره چقد ناز بخره.کلا استارترش مشکل روحی داشت.اخه میگفت خودم ازش کمتر میبینم بعداز یک سال خودش بالاتر میدید.الانم دارو میخوره.نرمال نبود.وگرنه همون اول جواب میداد.

برای شادی روح پدرم صلوات ممنون🙏

یه چیزی بگم و برم 



عشق اگر واقعی باشه  نفر دومی وجود نداره 

تو عشقایی که نفر دوم میاد یعنی اولی عشق واقهی نبوده...



صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَرْجِعُونَ   سوره بقره آیه ۱۸                       ((لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَک إِنِّی کنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ)) 
میشه خلاصشو بگید ممنون

یه خانمی چندین سال پیش میاد اشتباه شوهر خالشو بگیره اشتباه شماره یکی دیگرو میگیره خلاصه پشت تلفن صدای یه مرد جذابی بدده این میشه شروع اشنایی دیگه چند وقت ساعتها با هم تلفنی صحبت میکردن یه روز پسره غافلگیرش میکنه میاد پارک شهر دختره باراول اونجا میبینتش میبینه خودش قشنگ نیست خیال میکنه پسره مسخرش میکنه پسره یه چیزی بوده تو مایه های بهرام رادان همونجا دختره میخواسته فرار کنه پسره میگه من عاشقتم 

بهای اعتماد کردن به دیگران بسی سنگین است 💔

خلاصه باز باهم تلفنی در ارتباط بودن دختره اصفهان دانشگاه قبول میشه اونجا چند نفر بهش توجه میکنن اینم دور برش میداره میگه حتما خیلی خوشگلم دیگه زیاد به پسره محل نمیداده پسره گریه زاری و کلی ماجرا مریضم شده بوده خواهر پسره زنگ میزنه به دختره میگه علیرضا مریصه اینقدر دختره خودخواه بوده میگه بهتر باشه 

خلاصه دختر زیادی ناز میکنه خیلی دیگه محل پسره نمیذاره 

پسره یک بار تو فرودگاه شماره دخترو میگیره با یک شماره دیگه دختره بازم برمیداره میگه منو تو باهم دیگه کارنداریم و قطع میکنه در صورتیکه عاشقانه میخواستتش 

دیگه پسره میره دختره میمونه تو غم هجران بعدنا میبینه پسره تو فیس بوک پیام گداشته باز میکنه میبینه پسرس یک روز قبل از عقدش دختره پیامو اصلا باز نکرده بوده 

پسره هم مایوس میشه و میره عقد میکنع 


بهای اعتماد کردن به دیگران بسی سنگین است 💔

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز