2777
2789

انقدر شرم آورن اصلا نمیخوام یادم بیارم😆😆

آهای توییکه میخوای پست بذاری ریپلای کنی اول فک کن بعد بنویس شاید یه حرفی بزنی بعد نتونی جم کنی فقط تاپیک نزن برام دعا کنین حواست باشه دری وری ننویسی کسی ازت ناراحت شه خدا فقط دعا های مارو گوش نمیکنه ها😏اگه جوابتو نمیدم نه اینکه زبون ندارم نه دارم خوبشم دارم اما دارم مراعات میکنم بخاطر یکی که اصلا نمیشناسمش یه گناه دیگه برام ثبت نشه خیلی ناراحتی بیا خصوصی برات قرص تجویز کنم وگرنه با تمام این وجود ریپلای کردی دری وری گفتی فقط میتونم برای حالت دعا کنم چون حالت خیلی بده سلیقه ی همه مثه هم نیست همه تو یه جور محیط بزرگ نشدن و این هم معنی اینو نمیده محیطی که تو بزرگ شدی بهتره مخالفی اوکی حرف می‌زنیم اما با آرامش جنگ نداریم اگه با جنگ میحرفی فقط و فقط یه کلام بدبخت خانوادته و جمله ی آخر لطفا با دقت تاپیکا رو بخون از هر چیز سو استفاده نکن جبهه نگیر مسخره نکن سرکوفت نزن تحقیر نکن همه حق انتخاب دارن حق نداری بجای کسی تصمیم بگیری خیلیا میان اینجا دردو دل پس مواظب حرف زدنت باش که بیشتر زخم نزنی به دلش تامامقصاوت ممنوع تو جای خودتی فقط حق نداری دیگر نو قضاوت کنی تو تو جایگاه اون نبودی     بی عرضگی هاتون رو تقصیر من نندازید با تشکر ``قسمت``

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

سوتی های من تک نفرست

میخواستیم وام برداریم شوهرم گفت به نظرت چندمدتی باشه منم گفتم یک ساله باشه بعدمث خنگاگفتم حالایکساله هم نشد۱۲ماهه هم خوبه🤯🤯😐😐😐شوهرم قلبش ازتپش ایستادبخاطرمحاسباتم😂😂

تیکرتولدپسرم💚۹۷/۷/۷💚اگه قراربوددری بسته بمونه ک به جاش دیوارمیزاشتن😉همیشه امیدوارباش🤗

تو اون اوایل ازدواج شب مهمون خاله همسرم بودیم و اونجا خوابیدیم موقع بیدار شدن یه گازی از بازوم گرفت که مجبور شدم با مانتو بیام سر صبحونه آخه لباس کامل آستین بلند همراه ن استم

مال من تک نفره هست  

ترم قبل با یه استاد جوون کلاس داشتیم بعدسر کلاس نوبت من بود ارائه بدم حواسم پرت شد رفتم تو یه عالمه دیگه هر چی هم بچه ها جیغ زدن بر نگشتم این دنیا خلاصه یه ربع طول کشید تا بهم حالی کردن منم بر گه خلاصمو پیدا نمی کردم پا شدم استاد ه رو زدم کنار کیفم رو رو میزش خالی کردم دنبال برگم بعد که پیداش کردم دادم بهش ایراداشو بگیره بعد دوباره یه ربع برگه که دستش بوذ زل زده بودم بهش آخرش بهم گفت حالت بده برو بیرون منم رفتم یواشکی هم گفت انگار عاشقا دیگه ترم تموم شد باهاش نداشتم ولی ترم بعد باهاش دارم آبرومم دیگه بر نگشت همه فک میکنن عاشقشم  

گندم را دزدیدند صدای اعتراض ها بلند شد، نان بین مردم پخش کردند؛اعتراض ها خاموش شد؛این جماعت فقط به دنبال سیرکردن شکم خود هستند نه گرفتن حقشان !                                  برتولت برشت، سقراط مجروح
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792