ما رسم داریم هر کس یه مشکل پزشکی براش پیش اومد یا عمل جراحی کرد بقیه میرن پیشش براش یه چی میبرن، حالا یا پول یا خوراکی مثل قند و ...
حالا من هر مشکلی که داشتم خانواده شوهرم هیچی نیاوردن، پام شکست، شوهرم دستش رو عمل کرد... برعکس وقتی خودشون مشکلی براشون پیش میاد از ما و بقیه پسرا انتظار دارن ببریم و اگه نبریم بحث و دعوا و...
من سقط داشتم، سه ماه درگیرش بودم، چند ماه بعد از سقط من، دختر خواهرشوهرم سقط داشت، خواهرشوهرم چنان دعوایی با همه راه انداخت که باید میومدین
همه هم براش وسیله بردن
منم بردم
الان خواهرشوهرم کورتاژ کرده، حتما انتظار داره بریم پیشش
منم چند ماه بعد سقط، کورتاژ شدم، به نظرم مسئله مهمی نیومد که کسی بخاد بیاد، اونا هم انگار نه انگار.
حالا تصمیم دارم نرم ولی از تبعاتش و حرفای بعدش میترسم
به نظرتون چیکار کنم