خدا صبرت بده
ماکه باهامون این کارارو نمیکنن
مخ شوهررو خوردیم که خونه بگیره بریم
تو که صبر عیوب داری
من باشم یه دعوای حسابی راه میندازم و میگم باید بریم
اما خب باید قلق شوهرتو بدونی
شوهر من میدونه چیزی بهم بگن قاطی میکنم خونه رو جمع میکنم میرم یه چا تو یه اتاق مستاجر میشم اما دیگه برنمیگردم