من قبلا یه ازدواج ناموفق داشتم
بعد خواب دیدم که درباز شد پدرشوهر سابقم با همسرش اومد داخل
پدرشوهرم اومد کنارم روی مبل نشست دستمو گرفت نمیدونم از روی دلتنگی بود یا محبت که دست همو ول نمیکردیم و حتی بهم چسبیده نشسته بودیم که گرمای پاهای همو حس میکردم
پدرشوهرم اومده بود حرفی بهم بزنه انگار
خلاصه وقتی پاشد کاری انجام بده من توی دلم حضرت زهرا و حضرت ام البنین رو صدا میزدم که همه چی خوب پیش بره و...
بعد دیدم کتاب ارتباط با خدا چندتا برداشت که توی خونمون مجلس دعا که فکر کنم زیارت عاشورا بود برگزار کنه