من کلا شوت بودم روز اول وقتی از اتوبوسایی که دانشجوها رو از خوابگاه میارن تا دانشگاه پیاده شدم نمیدونستم کدوم طرفی برم که به دانشکده برسم خلاصه دنبال بقیه راه افتادم تا کلاسمونو پیدا کردم اخر سرم استاد چهل دقه زودتر تعطیل کرد منم گیج نمیدونسم اتوبوسا کجا بودن،خجالتم میکشیدم از کسی بپرسم همین جوری از این ور دانشگاه میرفتم اون ور تا یه اتوبوس پیدا کردم هیشکیم توش نبود حتی راننده هم نبود منم حسابی خسته تا نشستم خوابم برد بعد یهو با سر وصدا بچه بیدار شدم تا چشمو وا کردم دیدم یه گله پسر بالای سرم وایسادن وزل زدن به من نگو که اشتباهی سوار اتوبوسی شدم که میرفته خوابگاه پسرا!!!!
دوتا پاداشتم دوتا دیگم قرض کردم وفرار....مثل اسب میدویدما.....
هر وق یادش میفتم میگم من دیگه چقد ضایع بودم خدا.....