هردوتاشون فهمیده ان
عاقا یبارخانم پسردایی همسرم نامه نوشته بود به همین شکل نوشتاری به مادرشوهرش گذاشته بودخونشون
فرداش رفته به مادرشوهره سربزنه تارسیدتوراه پله ها مادرشوهره هم ازون عفریته ها نه گذاشت نه برداشت عروس وشست وگذاشت کنار میگفت بی چشم و رو توکی هستی نامه نوشتی وفلان خواهرشوهره شست ورُفت پیش شوهرش
طفلک میگفت به غلط کردن افتادم نامه نوشتم آدم بدجنس بدجنسه حالاخودشم استاد حوزه علمیه وتحصیلکرده وهمسرشم دبیره
پشیمون شدازین همه لطف ومحبت