2777
2789

انقدر با همسرم بحث و دعوا کردیم دیگه بریدم از زندگی سیرم تازه سه چهار ماه بود که آرامش داشتیم چندروزه دوباره بحثا شروع شده دوماهه بیکاره خدا میدونه همه جوره مراعاتشو کردم یه مشکلی هم تازگی واسه یکی از خانوادش پیش اومده بدتر بهم ریخته خیلی سردی میکنه دلم ترکید دوماهه خونه ما رو غم گرفته دیگه کشش ندارم با خانوادشم یه ساله دلخوری دارم رفتوآمدمو کم کردم تازه یادش افتاده سر اینم شاکی بشه در صورتی که وقتی باهم خوبیم همه حق و به من میده خودش میدونه چندبار قدم برداشتم که کدورت تموم بشه ولی اونا باز یه حرکتی میکنن دلخور میشم امروزم باز میگفت حق با اونا بوده تو مشکل داری دلم خیلی شکسته چندبار اینو گفته بعدا حرفش و پس گرفته

دیوونه وار عاشقش بودم الان دیگه نمیدونم دوسش دارم یا نه

عشقی نمونده

میگم جدا شیم میگه بخاطر بچه نمیشه راست میگه پسرم بشدت به من وابسته س و ما هردو دیوونه ی پسرمونیم هیچ کدوم نمی تونیم ببریمش برا خودمون

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

برات دعا میکنم عزیزم

با یه صلوات آمین بگو خواهرگلم.خدایا هرکی چشمش به این امضا افتاد همون لحظه دلشو شاد کن.اگه دختره یه بخت خوب نصیبش کن.اگه منتظره دامنشو سبز کن.اگه غصه داره خدایا به بزرگیت قسمت میدم ارامشی از جنس خودت نصیبش کن.اگه مستاجره صاحب خونش کن.اگه با شوهرش مشکل داره دلشونو به هم رضا کن.خدایا خیلی از دوستام ناراحتی هایی دارن که نمیتونن بیان کنن اونا فقط تورو دارن جوری به خودت نزدیکشون کن که ناراحتیشونو فراموش کنن.اللهم صل علی محمد وال محمد و عجل فرجهم.

وقتی حرفمون میشه میگم دیگه میرم میگه خب برو 

انتظار دارم بگه غلط کردی بشین سر جات

امروزم برا بار چندم میگه تو اونقدرام برا بچه زحمتی نمیکشی 

درصورتی که خداشاهده جونمو پاش گذاشتم من بیماری دارم سر شیر دادن بهش خیلی بیحال میشدم قندم چندبار افتاد یه بار تا دم مرگ رفتم خواهرم نجاتم داد

از هیچ کسی هیچ کسی برا بزرگ کردنش کمک نگرفتم همه کاراشو تا به امروز خودم کردم حتی یه ساعت نخواستم کسی برام نگهش داره

اسی به نظرم شما مشگلات بهتون فشار اورده  وگرن عشق ب این راحتی از بین نمیره  درسته ۲ماه ج ...

امروز گریه کردم التماس کردم بیا بریم مشاور میگه نه مشاور کیه خودمون باید حلش کنیم

اما خودمون نمی تونیم صدبار حلش کردیم باز رفتیم سر خونه اول و همون بحثا قدیم

مشکلاتمون زیاده اما دیگه عشقی تو کاراشو حرفاش نمی‌بینم قبلا مطمعن بودم عاشقمه

عزیزم یکم صبر کن ایشا.. مشکلاتت حل میشه الان روی اونم به خاطر بی کاری ده برابر تو فشار هست یکم درکش ...

بخدا خیلی درک میکنم خیلی نازشو می کشم آرومش میکنم ولی اون اصلا

یه بارم بخاطر بیکاریش چیزی نگفتم با اینکه تو این چندسال چندبار پیش اومده این بیکاری

خیلی بی انصافه فکرمیکنه هر کاری تو این زندگی کردم وظیفم بوده

درصورتی که جزء وظایف زن نبوده

دیوونه وار عاشقش بودم الان دیگه نمیدونم دوسش دارم یا نه عشقی نمونده میگم جدا شیم میگه بخاطر بچه نم ...

نباید اسم جدایی رو بیاری از اول گلم سعی کن زندگیت رو بسازی بگو اصلا در مورد خانوادهها حرف نمی زنیم فقط بمونه خودت و خودش چرا بیکار خودش نمیره یا کار نداره

نباید اسم جدایی رو بیاری از اول گلم سعی کن زندگیت رو بسازی بگو اصلا در مورد خانوادهها حرف نمی زنیم ف ...

آخه انقدر حرصم میده که میگم پاشم برم برا همیشه

نمیشه حرف خانواده ها نزنیم این توقع داره من مثل با خانوادش صمیمی بشم خیلی برا این موضوع غصه میخوره ما خیلی جنگیدیم سر این موضوع 

برا کارش یه مشکل دادگاهی پیش اومده که تا حل نشه نمیتونه بره سرکار اونم که معلوم نیست کی حل بشه هنوز دادگاه جواب نداده

وقتی حرفمون میشه میگم دیگه میرم میگه خب برو  انتظار دارم بگه غلط کردی بشین سر جات امروزم برا ...

عزیزم من مطمئن هستم با صبوری و آرامش شما به زودی حال زندگیتون خوب میشه

خداروشکر مشکلتون ریشه ای نیست

حل میشه انشاالله

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز