2777
2789
عنوان

خواهرشوهرای نفهممم

1476 بازدید | 95 پست

سلام آنقدر حرص خوردم گفتم بیام لااقل حرفمو به شما بگم.... ماه آخر بارداریم هفته 38 خودشم استراحت مطلقم تا سزارین بشم امشب شوهرم رفته شهرستان برا ماموریت و مامانم اینا عروسی دعوت بودن گفت بعد عروسی میام شب پیشت بمونم منم برا اینکه تنها نباشم به خواهرشوهرم ک اونم عروسی دعوت بودن گفتم دخترت که نمیحاد بره عروسی بیار بزار خونه ما.... دخترشو آورد گذاشت خونمون پیش من بعدش دیدم زنگو زدن پاشدم دیدم دخترای اون یکی خواهرشوهرم با شوهرش اومدن خونمون میگه زنم رفتم برا عروسی منم گفتم با دخترا بیام اینجا میگه شامم نخوردیم... منم بارداریم یه طرف درد استخونم و گرفتگی پام یه طرف و استراحت و نشستن برام ممنوع یه طرف.... چی بگم به این آدما

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792

داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته

اگه‌

asraam | 1 روز پیش