یبار نصفه شبی رفتم آب بخورم لیوان از دستم افتاد تو سینک صداش خیلی بلند بود همه بیدار شدن عموم هم خونمون بود.یه لبخند ملیح بهشون زدم و رفتم خوابیدم.یبار هم ساعت دو شب تو خواب به داداشم زنگ زده بودم بعد اون هرچی زنگ میزد رد تماس میزدم بنده خدا انقدر ترسیده بود زنگ زد گوشی شوهرم و باهم حل وفصلش کردن منم کلا خواب بودم😅😅
چند سال پیش خونه پدرم یه گوسفند قربونی خریده بودیم تو حیاط بود نصفه شبی اومد سرشو به در پذیرایی میکوبوند یهو شیشه در کلا شکست و باصدای بدی ریخت همه فکر کردیم زلزله س خونه هم پر مهمون هرکی به یه طرف فرار میکرد🤣🤣