2777
2789

5سالم که بود با خانواده داشتیم تو خیابون میرفتیم که یه خانم فقیر دیدیم، مامانم بهش پول داد و رفتن ولی من متوجه نشدم که رفتن و چون خانمه چادری بود مثل مادرم و چادر رو صورتش بود فکر میکردم مادرمه همینجور وایساده بودم بهش میگفتم به منم پول بده به منم پول بده،میدیدم نمیده بهش گفتم چرا بهم پول نمیدی😅😅😅😅که جلوتر مادرم  صدام زد فهمیدم چه سوتی دادم

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

اخی😂😂😂😂😂

من و نامزدم اون دفعه رفتیم با هم بیرون دندونش درد میکرد رفتیم مطب یکی از دوستاش منم دقت نکردم کجا میریم وارد شدم نامزدم همینجور داشت میرفت سمت اتاق دست منم میکشید باخودش😂منشی اومد گفت اقا کجا گفت دوستم هستن کارشون دارم گفت خب بگید چی کارشون دارید گفت خانوم کارتون دارم میگم دوستم هستم یه دفعه منشی گفت اینجا مطب زنان و زایمان هست😂😂😂😂😂نامزدم یه نگاه به من کرد سرشو انداخت پایین فقققط رفت بیرون انقققدررر خندیدم ازش بهش میگفتم حقته تا دفعه دیگه نخوای با پارتی بری داخل

چندسال پیش تو خیابون یه گزارشگر اومد و ازم پرسید نظرتون راجب مهمونی خدا چیه؟ منم گفتم مهمونی خدا خیلی خوبه همش از خدا صحبت میکنن باز گزارشگره تکرار کرد یعنی مهمونی خدا با بقیه مهمونی ها فرقی نداره من با تحکم گفتم میگم که مهمونی خدا خیلی خوبه عرفانیه به ما که خیلی خوش میگذره بعد خدافظی هنوز دور نشده بودم دوزاریم افتاد منظورش چی بوده 😂😂😂 تا چند ماه فوبیای اینو داشتم سوتیم تو تلویزیون و فضای مجازی پخش شه. 😅😅

خ د ا ی ا آینده پنهان است ولی آسوده ام چون تو را میبینم و تو همه چیز را
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز