فکر میکردم عاشقمه .ولی نگو که نبود بهش اعتمادداشتم پسر عمه ام پود با هم بزرگ شده بودیم ولی وقتی بهم تجاوز کرد تو شوک بودم ،بعدشم که فهمید باوردارم اومد خ.استگاري ولی از خ.اهرم خ.استگاري کرد ،مجبور شدم از خونه فرار کنم تو تنهایی و غربت زایمان کردم دلم به بچم خوش بود که چند روز بعد تولد بخاطر عفونت ریه فوت شد 😢
بهم خیانت شد تو اوج اعتماد و خوشی 😒
من وقتی بچه بودم خیلی بچه و نمیدونستم این چیزا چیه پسرعموم باهام اینکارو کزد 😔😔چندین بار وقتایی ک خواب بودم 😔😔بعدها بزرگ شدم فهیمدم این چیزا ینی چی تو سن بلوعم هررر روز گریه گریه داغون شدم 😔😔هنوز ک میبینمش بهش سلام نمیکنم الان من ۲۳سالنه و اون بچه داره میبینمش حالم بهم میخوره زنش پشت سرم بدمیگه از اخلاقم ولی دلم میخاد بگم خفه شو وگرنه ابروی شوهرتومیبرم 😔😔😔
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
9 ثانیه پیش
9 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
