من پدرم جا اسباب اساسیه و جهیزیه تجملی بهم 3 دنگ خونه داد و وسایل ضروری زندگی شوهرم جا عروسی 3 دنگ دیگه خرید با ی جشن ساده...
بعد از اینکه ما خونه رو خریدیم پدر شوهرم پیله مرد ک بفروشید خونه رو بدید من کارگاه بخرم یا تو ساخت و ساز شریک شید بماند ک چقدرم حرف ناجور ب بابام زده...
طفلی بابام اونجا ک کار میکرد پولش رو ندادن ب زور پوله خونه رو داد ماشین زیر پاشو فروخت واسه من فرش اینا خرید... چند ماه بعد عروسیمون دوباره شوهرم اومد گفت ک آره خونه رو بفروشیم بزنم تو کار من هیچی نگفتم بهش بعد بهم گفت تو درکم نمیکنی جلو پیشرفته منو گرفتی با این اخلاق تو ب جایی نمیرسیم... من دلم شکست
تا همین دوروز پیش ک باز گفت و من گفتم سه دنگ منو باید بدی بهم اونو مال خودت نون بابام داده ب من...