لطفا آرومم کنید خیلی داغونم عصبی ام دارم دیوونه میشم...چندماه پیش از کارش بیرون اومد یه کار جدید شروع کنه منم طلاهامو فروختم که کار جدیدش رو شروع کنه الآنم موفق شده حالا بهش گفتم میخوام برم خرید کلی غر میزنه که چرا میخوام خرید کنم وقتی بدهی داریم و از این حرفا منم گفتم نمیخوام ولی همش میگه برو بخر من حوصله ندارم همش ناراحت بشی دعوامون شد منم گفتم از داداشم میگیرم یه کم بحث کردیم بعدشم رفت توی ماشین خوابید منم از تنهایی نصفه شبی میترسم بهش پیام دادم بیا من میترسم اونم اومد توی پذیرایی خوابید الآنم زود رفت سرکارش...
اعصابم خیلی خورده به خاطر ۲زار خرج کردن همیشه این کارارو میکنه شب عروسیمم به خاطر ۱۰۰تومن تومن گرون شدن لباسم اشکمو درآورد حالم خیلی بده خیلی