بچه ها بیاین بگین چه هنری دارین؟😍 بیرون از خونه ام کار میکنیین صفحه 2

negarian

عضویت: 1397/04/01

تعداد پست: 38307

من کارمند دادگستریم ..الانم دلم لک زده واسه میزم و کارم چون تو مرخصیم ...هنر هم زیااد دارم ..کلاسی نبوده که نرفته باشم ..فقط موسیقی واقعا استعداد نداشتم ..الباقی رو به لطف پدرو مادرم از بچگی رفتم 😂

1398/09/04

|

20:08

ترلان62

عضویت: 1391/01/23

تعداد پست: 3848

من کارمند دادگستریم ..الانم دلم لک زده واسه میزم و کارم چون تو مرخصیم ...هنر هم زیااد دارم ..کلاسی ن ...

خوش بر احوالت

هموقتی با پسرکم بازی میکنم بهش میگم چق چق چق ، شوشولی شوشولی پسرکم قهقه میزنه چقد راحت میخنده به این کلمات بی معنی ... حالا بعد از مدت ها دومی تو راهه آرزو می‌کنم هر چی صلاحه همون بشه، آرزو می‌کنم همه اونایی که دوست دارن زودتر بچه‌شونو بغل کنن

1398/09/04

|

20:08

مدیر استارتر

عضویت: 1396/12/10

تعداد پست: 2811

آره بیرون کار میکنم هنرمم شیرینی پزی و زله با آرایشگری و گل سازی فقط خیاطیم افتصاحه

وای چقدر خوب

آشپزی هزینه زیاد داره

🌷دلم برای خانه ی پدری ام تنگ شده• جایی که شیطنت هایم خریدار دارد .• جایی که همه چیز برای حالِ خوب داشتن فراهم است ...• جایی که همیشه در آن بچه ام ، و بچگی کردنم جرم نیست،که اگر ناز کنم .. پدر و مادرم، می خندند ، و نوازشم می کنند.• جایی که خوش طعم ترین غذاها وجود دارد..و هرچه خواستی نمی گویند خودت آماده کن !همه چیز بدونِ هیچ منتی مهیاست • آنجا که حتی مزه ی نان و ماستش هزار بار از پیتزا پپرونیِ بالای شهرِ اینجا بهتر است ...• جایی که هر صبح ، بوی عطر گلدان های مادر مشام را می نوازد و صدایِ غُل غلِ سماورش ، حالِ آدم را جا می آورد • جایی که خواب های از سرِ صبح تا لنگ ظهر ؛ عجیب ، در آن می چسبد • که اگر آدم از سردیِ اولِ صبح ها چنبره زد ، کسی هست که با تمامِ عشق ، پتو رویش بیاندازد..و خوابِ شبها ، هیچ نگرانی و ترسی ندارد. جایی که تماشای برنامه کودک از نوع نوستالژی ، بیشتر از نوشیدنی های انرژی زا ، به آدم انرژی می دهد• آنجا که جنسِ قربان صدقه هایش فرق داد!من دلم همین گوشه از دنیا را تا ابد میخواهد.کنارِ پدر و مادری که از لبخندشان ؛تمام باورهایِ مرده ام جان بگیرند !🌷

1398/09/04

|

20:08

noorin

عضویت: 1397/01/21

تعداد پست: 5765

خوش به حالتون، من همش غبطه می خورم چرا هیچی بلد نیستم

چرا غبطه عزيزم؟

من وقتي ارشد ميخوندم تو كلاسمون ٥٠ سال به بالا هم داشتيم

براي هيچ كاري دير نيست

هيچ كااااري

مليكا هستم🥰

1398/09/04

|

20:09

مدیر استارتر

عضویت: 1396/12/10

تعداد پست: 2811

عزيزم چرا از بانك اومدي بيرون؟ من كار ميكنم مشاور و مدرس هستم

انتقالی نمیدادن شوهرم نذاشت

🌷دلم برای خانه ی پدری ام تنگ شده• جایی که شیطنت هایم خریدار دارد .• جایی که همه چیز برای حالِ خوب داشتن فراهم است ...• جایی که همیشه در آن بچه ام ، و بچگی کردنم جرم نیست،که اگر ناز کنم .. پدر و مادرم، می خندند ، و نوازشم می کنند.• جایی که خوش طعم ترین غذاها وجود دارد..و هرچه خواستی نمی گویند خودت آماده کن !همه چیز بدونِ هیچ منتی مهیاست • آنجا که حتی مزه ی نان و ماستش هزار بار از پیتزا پپرونیِ بالای شهرِ اینجا بهتر است ...• جایی که هر صبح ، بوی عطر گلدان های مادر مشام را می نوازد و صدایِ غُل غلِ سماورش ، حالِ آدم را جا می آورد • جایی که خواب های از سرِ صبح تا لنگ ظهر ؛ عجیب ، در آن می چسبد • که اگر آدم از سردیِ اولِ صبح ها چنبره زد ، کسی هست که با تمامِ عشق ، پتو رویش بیاندازد..و خوابِ شبها ، هیچ نگرانی و ترسی ندارد. جایی که تماشای برنامه کودک از نوع نوستالژی ، بیشتر از نوشیدنی های انرژی زا ، به آدم انرژی می دهد• آنجا که جنسِ قربان صدقه هایش فرق داد!من دلم همین گوشه از دنیا را تا ابد میخواهد.کنارِ پدر و مادری که از لبخندشان ؛تمام باورهایِ مرده ام جان بگیرند !🌷

1398/09/04

|

20:09

negarian

عضویت: 1397/04/01

تعداد پست: 38307

خوش بر احوالت

❤

1398/09/04

|

20:09

0 نفر لایک کرده اند ...

ساخت_مژه

عضویت: 1398/07/30

تعداد پست: 382

کارساخت مژه انجام میدم.اموزش هم میدم.هنر جدید و جذابیه

ساخت مژه یاد میدم

1398/09/04

|

20:09

ghormesabziiii

عضویت: 1398/08/19

تعداد پست: 2703

بانک صادرات بودم تازه دوسال بود کار میکردم ازدواج که کردم خونمون دور بود بهم انتقالی نمیدادن& ...

ااااااا خیلی حیف ،سوال بی ربط ولی ببخشید الان مگه نیرو میگیرن؟

1398/09/04

|

20:09

noorin

عضویت: 1397/01/21

تعداد پست: 5765

انتقالی نمیدادن شوهرم نذاشت

فداي سرت عزيزم

خدا بزرگه

بازم كارهايي هست كه بشه انجامش داد

مليكا هستم🥰

1398/09/04

|

20:10

ترلان62

عضویت: 1391/01/23

تعداد پست: 3848

من دوسال و نیم رفتم سر کار، روزی دوازده ساعت، پسرم سه سالش بود رفتم، مدتش خیلی زیاد بود، حقوق هم کم، ارباب رجوع پدر ادمو در می آورد بعدشم گفتن برید دیگه نمی خواد بیایید،شرکتی بود

هموقتی با پسرکم بازی میکنم بهش میگم چق چق چق ، شوشولی شوشولی پسرکم قهقه میزنه چقد راحت میخنده به این کلمات بی معنی ... حالا بعد از مدت ها دومی تو راهه آرزو می‌کنم هر چی صلاحه همون بشه، آرزو می‌کنم همه اونایی که دوست دارن زودتر بچه‌شونو بغل کنن

1398/09/04

|

20:10

مرواريدقلبم

عضویت: 1398/01/26

تعداد پست: 17242

بانک صادرات بودم تازه دوسال بود کار میکردم ازدواج که کردم خونمون دور بود بهم انتقالی نمیدادن& ...

نگران نباش منم مدير يك هتل معروف توي تهران بودم

اما به خاطر همسرم ازدواج كردم و اومديم اصفهان

يك سال و نيمه اينجام الانم باردارم

واقعا نميدونم چيكار كنم

هفت سال شاغل بودم

باردار نيستم تيكر تولد چهار سالگي پسرم♥️🧿♥️♥️

1398/09/04

|

20:10

مدیر استارتر

عضویت: 1396/12/10

تعداد پست: 2811

منظورم برو آرایشگری من هنرش رو ندارم آ🤣

آهان راستی خیلی سال پیشا دیپلمشو کرفتم

تو انباریه مدرکم🤣🤣🤣

🌷دلم برای خانه ی پدری ام تنگ شده• جایی که شیطنت هایم خریدار دارد .• جایی که همه چیز برای حالِ خوب داشتن فراهم است ...• جایی که همیشه در آن بچه ام ، و بچگی کردنم جرم نیست،که اگر ناز کنم .. پدر و مادرم، می خندند ، و نوازشم می کنند.• جایی که خوش طعم ترین غذاها وجود دارد..و هرچه خواستی نمی گویند خودت آماده کن !همه چیز بدونِ هیچ منتی مهیاست • آنجا که حتی مزه ی نان و ماستش هزار بار از پیتزا پپرونیِ بالای شهرِ اینجا بهتر است ...• جایی که هر صبح ، بوی عطر گلدان های مادر مشام را می نوازد و صدایِ غُل غلِ سماورش ، حالِ آدم را جا می آورد • جایی که خواب های از سرِ صبح تا لنگ ظهر ؛ عجیب ، در آن می چسبد • که اگر آدم از سردیِ اولِ صبح ها چنبره زد ، کسی هست که با تمامِ عشق ، پتو رویش بیاندازد..و خوابِ شبها ، هیچ نگرانی و ترسی ندارد. جایی که تماشای برنامه کودک از نوع نوستالژی ، بیشتر از نوشیدنی های انرژی زا ، به آدم انرژی می دهد• آنجا که جنسِ قربان صدقه هایش فرق داد!من دلم همین گوشه از دنیا را تا ابد میخواهد.کنارِ پدر و مادری که از لبخندشان ؛تمام باورهایِ مرده ام جان بگیرند !🌷

1398/09/04

|

20:10

ترلان62

عضویت: 1391/01/23

تعداد پست: 3848

من دلم می سوزه که هیچی بلد نبودم، بلد نبودم که تربیت معلم برای معلمیه، همینجور بی هدف

هموقتی با پسرکم بازی میکنم بهش میگم چق چق چق ، شوشولی شوشولی پسرکم قهقه میزنه چقد راحت میخنده به این کلمات بی معنی ... حالا بعد از مدت ها دومی تو راهه آرزو می‌کنم هر چی صلاحه همون بشه، آرزو می‌کنم همه اونایی که دوست دارن زودتر بچه‌شونو بغل کنن

1398/09/04

|

20:11