2777
2789

دوستان جمعه موقع برگردوندن جهاز بود که واقعا من دوس نداشتم حضور داشته باشم پدرم تنها رفت ولی شوهرم نداد جهازو و گفت فقط من باید برم منم ماشین گرفتم و رفتم 

چشمتون روز بد نبینه که همه وسایلو با داداش و باباش اوردن پارکینگ خودش و داداشش بدترین رفتارو داشتن به پدرم خیلی توهین کردن

شوهرم دستاشو به آسمون میگرفت میگفت خدایا شکرت که داری نجاتم میدی، داداشش بهش میگفت بریز اینارو جلوشون انقد بد به بابام حرف زد که داشتم دیوونه میشدم انقد شوهرم و داداش داد و بیداد کردن که رئیس ساختمون اومد گفت چخبره خیلی وضعیت بدی بود

شوهرم که به بابام گفت کوری فلان چیزو نمیبینی اونجاس 

یا تو پارکینگ داد میزد می‌گفت ولم کنین برم بهش سیلی که بهم زده رو بزنم 😲

خودش داد میزد که خدا میدونه کی بودی و چی بودی 

یا میگفت فعلا خدا روزیتونو به جیب من وصل کرده داداششم که خیلی بدتر از خودش

خلاصه وسایلو اوردیم 

من که رسیدم خونه انقد دلم گرفته بود از شوهرم نمیتونستم کاری کنم فقط وسایل جابه جا کردیم و نشستم

بعد یکی دوساعت مشاورمون بهم زنگ زد که من واقعا تعجب کردم گفت شوهرم بعد اینکه ما رفتیم زنگ زده دردودل که زنی که دوس داشتم جلو چشام رفت زندگیمو بردن و فلان

مشاور ازم خواست مردونه باهاش حرف بزنم کلی بهش گفتم آقای مشاور مرد اونه مثلا گفت نه اون تحت تاثیر خانوادشه کار کارخودته و برو دم محل کارش حرف بزن قضیه دوس پسرو اینارم همرو بگو درمورد درستم حرف بزن حیفه و فلان

شنبه قرار بود بریم شورای خل اختلاف که من امضا بدم وسایلو گرفتم کلی خوشگل کردم و رفتم سلام ندادم بهش وایسادم تا نوبتمون بشه 

خلاصه رفتیم داخل و امضا دادیم 

شوهرم پاشد زودتر رفت بیرون من موندم با قاضی حرف بزنم اومدم از در اتاق بیرون دیدم منتظر بوده تا دید منو رفت سمت پله ها تو پله ها با اسم فامیلش صداش کردم که واینستاد و راهشو رفت 

بازم صداش کردم بازم بیخیال میرفت خودمو رسوندم بهش گفتم درمورد درسم میخوام حرف بزنم بدون اینکه نگام کنه گفت حق ندارین برین گفتم باشه و سرعتمو کم کردم و گذاشتم تنها بره

از در اصلی مجتمع قضایی میخواست بره بیرون دیدم حواسش به منم هست که ببینه دنبالشم یا نه که رفتم داخل کیوسکی که گوشیارو تحویل میدادن میخواستم گوشیمو بگیرم اسنپ بگیرم برگردم که دیدم خانوادشم بیرونن محل ندادم رفتم تو کیوسک 

اومدم بیرون کیوسک دیدم نرفته دم در وایساده محلش ندادم اومدم روی یه نیمکت نشستم میخواستم اسنپ بگیرم دیدم اومد بالا سرم طلبکار که واسه چی میخوای درس بخونی که چی بشه، گفتم خب خودت میدونی چقد دوس داشتم قبول بشم و درس بخونم گفت اجازه نداری گفتم باشه نمیرم اصلا، باز ادامه داد که به چه اجازه ای رفتی ارایشگاه به چه اجازه ای آرایش کردی به چه اجازه ای عکستو گذاشتی رو پروفایل به چه اجازه ای بله نصب کردی، اینارو پشت هم پرسید ولی من عصبانی نشدم گفتم بشین حرف بزنیم گفت من حرفی ندارم گفتم بشین بگو دیگه انگار خیلی حرف داری که نصفه نصفه میزدی

خلاصه حرفو باز کرد و من همه چیزو با جزئیات بهش گفتم 

گفت تو رابطه داشتی و فلان کردی 

گفتم مشکلی نداره بیا بریم پزشکی قانونی گفت نه از پشت داشتی گفتم اونم میریم پزشکی قانونی 

گفت نه بوس داشتی 😐 کلا ول کن نبود 

خلاصه کلی قسم که بابا من دوست دارم و اینا

ازش پرسیدم هنوز دوسم داری گفت اره متاسفانه 😐

گفت همه میگن نباید دیگه دوسش داشته باشی ولی من میگم خیلی دوسش دارم ( بنظرم منظورش از همه خانوادش بودن) 

خلاصه گفت تا دوروز دیگه شرایطمو میگم گفتم چه شرایطی گفت اگر دوسم داشتی میگفتی هر شرطی باشه قبول میکنم که من گفتم باید بگی بعد

خیلی راحت گفت اگر خواستی بیا توافقی جدا بشیم ولی اگر رفتیم دنبال مهریه بااینکه من تورو لایق مهریه نمیدونم مجبورم بدم نفقه که هیچی اجرت المثلم دوسه میلیونه میدم بهت😐

گفتم من دنبال اینا نیستم گفت چی میخوای پس گفتم خودتو میخوام گفتم دارم از دوریت میمیرم گفت چرا رفتی گفتم بابا ناز کردم قهر کردم گفتم میای دنبالم نمیدونستم نمیای 😔 گریم گرفت که گفت گریه نکن دوس ندارم کسی ببینه 

خودشم خیلی داغون بود چند بار گریش گرفت و گفت من نمیتونم باور کنم زنم اینکارو کرده باشه دروغ گفته باشه که من سعی میکردم آرومش کنم

امروز قرار شرایطشو بگه خیلی استرس دارم 😔

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

نتیجه؟

کاش ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺯ ﺁﺧﺮ ﺑﻪ ﺍﻭﻝ ﺑﻮﺩ..ﭘﯿﺮ ﺑﺪﻧﯿﺎ ﻣﯽ ﺁﻣﺪﯾﻢ..ﺁﻧﮕﺎﻩ ﺩﺭ ﺭﺧﺪﺍﺩ ﯾﮏ ﻋﺸﻖ ﺟﻮﺍﻥ ﻣﯿﺸﺪﯾﻢ..ﺳﭙﺲ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﻣﻌﺼﻮﻡ ﻣﯽ ﺷﺪﯾﻢ ﻭﺩﺭ، ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺒﯽ ﺑﺎ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﻫﺎﯼ ﻣﺎﺩﺭ ﺁﺭﺍﻡ ﻣﯿﻤﺮﺩﯾﻢ...!!!
شوهرت یک ادم بد دل و شکاکه تو باید به فکر ارامش و ایندت باشی واسه چی دوستش داری؟؟؟

بهش حق میدم بابت گذشتم روز شنبه ام بهش گفتم تو حق داری کاملا ولی درمورد بقیه موضوعات باید بریم مشاوره

دوستان ببخشید که طولانی شد خیلی خیلی کم نوشتم تازه  شنبه سه ساعت تموم رو نیمکت نشستیم و حرف زد ...

بیشتر توضیح بده خب

چیکار کردی؟ چجوری فهمید؟

گروه آبی تاعید ۱۰ کیلو کم میکنم وزن اولیه:۷۶ وزن هدف:۶۶ تاپیک بامداد خمار
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز