بچه ها از خواب بیدار شد بی محلش کردم گفتم ببرم خونه بابام قبول نکرد
ز زدم بهش گفتم اسنپ میگیرم میرم حالم خوب نسیت اوضاع روحیم خرابه میرم پیش مامانم گفت نمیخواد خودم میام دنبالت
اومد بهم گفت چی شده چرا خوب نیستی گفتم از دست حرفات خسته شدم بد گفت دیونه باهات شوخی کردم
ی چند ثانیه گذشت گفت حالا ک هی مری خونه بابات برو دیگه برنگرد من هیچی نگفتم چون پسرم مثل ضبط صوت همه چیو ضبط میکنه برای مامانم یا کسی ک اسمشو اورده باشبم میگه واسه همین کشش ندادم فقط گفت اون زندگی ماله منه کجا برم
دره خونه ک رسیدیم گفتم ینی نمیای دنبالم ی مکث کرد گفت نه
نمیخوام ب مامانم چیزی بگم غصه زندگی منو بخوره
چکار کنم؟خودم برم خونه؟