نمیدونم چیکار کنم دارم زرتی تاپیک میزنم کلا بهم ریختم زنگ زدم خونه پدر شوهرم گفتن شب نیومده خونه زنگ زدم با رفیقاش بود انگار داشتن با ماشین میرفتن جایی ولی گفت خونه دوستیش ک من نمیشناسم خواب بوده و خودش بهم پیام میده،،دارم میمیرم من نمیدونم چطوری با ی آدم رفیق باز بسازم
خودت بد کردی از اول جلشو بگیر من شوهرم رفیق باز بود ادم شد البته خانوادشم بعد ازدواج حساس شدن اجازه نمیدادن بهش فردا روز خوبه تو تو خونه با بچ ول کنه بره پی خوشی با رفیقاش😑متنفرم از این قضیه...پول اضافی داره با تو خرج کنه نه با اونا
تپش قلب گرفتم از چیزی ک میترسیدم داره سرم میاد،روز اول بهش گفتم از خیانت و دروغ و رفیق بازی متنفرم
عزیزم دست خودته من شوهرم اولین بار گفت میخام با دوستام برم شمال گفتم بری دیگه بر نگرد چون منم خییلی راحت با دوستام قرار میزارم میرم بدون خبر اونوقت میدونم نقطه ضعفشه دیگه ترک کرد گفتم پول داری بیاهم بریم نمیخاد با بقیه بری
البته شوهرخودمم رفیق بازه هروقت میرم خونه مادرشوهرمیره پیش رفیقاش هروقتم بگم نرومامانش میگه گیرنده ب ...
وای نه خداروشکر من مامان باباش خیلی هوامو دارن تا میخاد بره جایی مامانش میگ اگ خانومت اجازه داد برو یا پدرشوهرم اجازه نمیده میگ هرجا میری برو با زنت خوش بگذرون تو دیگ مجرد نیستی