من زایمان اولم اورژانسی شد ساعت هشت شب. بخاطر دوز زیاد ماده بی حسی تا فردا ظهر پاهام به حساب نیومد. تا دوازده شب من رو تو ریکاوری نگه داشتن ، خونواده م کلی نگران شده بودن هی ایفون ریکاوری رو میژدن که ببینن چرا من نمیام بیرون به دروغ میگفتن من خوابم.
توی ریکاوری نیومدن خون توی رحمم رو تخلیه کنن شکمم رو فشار بدن، بعد از بی حسی فشار دادن میخواستم غش کنم . موقع انتقالم از روی تخت اتاق عمل به روی تخت بخش کسی نمیومد کمک ، منو با شکم پاره به پهلو کرده بودن میخواستم بمیرم از درد و فشار بخیه ها. هروقت یادم مبفته گریه م میگیره .
چهار جا دستم رو برای انژیوکت سوراخ کردن تو فاصله سه چهار ساعت که میخواستن فقط یه آنتی بیوتیک تزریق کنند.
توروخدا عرفان نرو بیمارستانهای دیگه تحقیق کن