هفته پیش لباسهای خشک رواز روی بند آوردم گذاشتم رومبل تابعداز غذادادن دخترم جابه جاشون کنم،
زنگ درروزدن،مامور گازبود،درروباز کردم ،دیدم دخترم که دوسالس رفت پیشش،از پشت پرده بادقت دخترمونگاه کردم دیدم لباس زیرمو روشلوارش پاش کرده وهردوتاپاشوکرده تویه پاچه لباس زیر،
مونده بودم چیکارکنم،نمیتونستم بر م بیارمش چون چادرم دم دست نبود و اگه میرفتم برش دارم درباز بودومامورمنومیدید،
فقط دخترمو صدامیزدم،پرنیان جان، مامان،بیاکارت دارم،
اونم فقط به مامور میخندید و دور دهنش هم ماستی