اول خودم
بچه بودم مامان بابام رفته بودن مهمونی از تو کمد مامانم ی بادکنک پیدا کردم بادش کردم دیدم خیلی روغنی و چربه فک کردم خرابه انداختم سطل اشغال بعد برگشتن مامانم اینا مامانم بادکنکو تو سطل اشغال دید ی دعوااااای حسابی با بابام کرد نمیفهیدم سر چی تا مرز طلاقم رفتن حالا بابام هی میگفت من کاری نکردم هنوزم ک هنوزه گاهی مامانم تیک میندازه ب بابام🤣🤣🤣
روم نشد هیچوقت بگم