معجون درست کردم برا تقویت مژه و ابرو😍 صفحه 2

عضویت: 1398/06/03

تعداد پست: 2526

دخترم تو معجزه زندگی من و بابایی، تو نور خدایی، تو عشقی💕چشم براهت هستیم، من و بابا که همیشه آرزو داشتیم خدا بهمون یه دختر بده💕🍀

1398/08/03

|

01:18

0 نفر لایک کرده اند ...

غریبه۷۴

مدیر استارتر

عضویت: 1398/01/02

تعداد پست: 4316

دختر الن تو الان تو زندگی نامم بودی ایجا چیکار میکنی😂

روز قیامت خدا پشت میزش نشسته نامه عمل منو میبینه عینکشو درمیاره یکم چشاشو میمالونه میگه بیا بغلم توف به این سرنوشتی که تو داشتی😢😞😞

1398/08/03

|

01:25

1 نفر لایک کرده اند ...

کیادخت

عضویت: 1398/06/03

تعداد پست: 2526

دختر الن تو الان تو زندگی نامم بودی ایجا چیکار میکنی😂

دلم گرفت خیلی..... از این دنیا... اینقدر برام غمناک بود که نتونستم حتی کامنت برات بذارم. یهو چشمم به روغن مژه ابرو افتاد. گفتم برات شکلک بذارم😍😊

دخترم تو معجزه زندگی من و بابایی، تو نور خدایی، تو عشقی💕چشم براهت هستیم، من و بابا که همیشه آرزو داشتیم خدا بهمون یه دختر بده💕🍀

1398/08/03

|

01:27

0 نفر لایک کرده اند ...

غریبه۷۴

مدیر استارتر

عضویت: 1398/01/02

تعداد پست: 4316

دلم گرفت خیلی..... از این دنیا... اینقدر برام غمناک بود که نتونستم حتی کامنت برات بذارم. یهو چشمم به ...

عزززیییزمی فدای دل مهربونت خوب کاری کردی از حال و هواش در اومدی😁

روز قیامت خدا پشت میزش نشسته نامه عمل منو میبینه عینکشو درمیاره یکم چشاشو میمالونه میگه بیا بغلم توف به این سرنوشتی که تو داشتی😢😞😞

1398/08/03

|

01:29

1 نفر لایک کرده اند ...

کیادخت

عضویت: 1398/06/03

تعداد پست: 2526

عزززیییزمی فدای دل مهربونت خوب کاری کردی از حال و هواش در اومدی😁

نه... به فکر دخملت هستم.... ولی یه چیزی بگم اینقدر به همسرت و پسرت عشق بورز که آرامش زیاددد مهمون خونتون بشه و خود همسرت بتونه برای آوردن آنا کاری کنه

دخترم تو معجزه زندگی من و بابایی، تو نور خدایی، تو عشقی💕چشم براهت هستیم، من و بابا که همیشه آرزو داشتیم خدا بهمون یه دختر بده💕🍀

1398/08/03

|

01:31

0 نفر لایک کرده اند ...

غریبه۷۴

مدیر استارتر

عضویت: 1398/01/02

تعداد پست: 4316

نه... به فکر دخملت هستم.... ولی یه چیزی بگم اینقدر به همسرت و پسرت عشق بورز که آرامش زیاددد مهمون خو ...

عزیزم من همه راه هارو رفتم الانم نمیتونم ارامششو بهم بریزم دخترم منو نمیشناسه اون زمان که میخواستم بیارمش خوب موقعی بود چیزی حالیش نبود الان به اونا وابسته شده اگه بیارمش بچم اب میشه....من با همه سختیاش سنگ گذاشتم رودلم 😭ولی زندگیمو نوشتم وقتی بزرگ شد بهش میدم بخونه امیدوارم درکم کنه ولی من تا

هرچند تو زندگیم کمبودی نداشته باشم نداشتن آنایار برام عین سرطانه ذره ذره خونمو میمکه

روز قیامت خدا پشت میزش نشسته نامه عمل منو میبینه عینکشو درمیاره یکم چشاشو میمالونه میگه بیا بغلم توف به این سرنوشتی که تو داشتی😢😞😞

1398/08/03

|

04:48

1 نفر لایک کرده اند ...