همش شیرین بود،ب جز ی با چند روز خونه مامانم بودم،توی اون چند روز شوهرم اب زرشک خریده بود و گذاشته بود یخچال،اقا ما خسته اومدیم خونه هوا هم گرم،رفتم سر یخچال و اب زرشک رو سر کشیم،دیگه بعدش دلم تیر میکشید تازه فهمیدم چ غلطی کردم،خدا را شکر ب خیر گذشت.ماه آخر هم دیگه نمیتونستم خوب بخوابم،اینم بد بود
برا پسرم تمام روزاش شیرین شیرین بود هیچ مشکلی نداشتم حتی روز زایمانم که باز خاطرات باحالی برامون رقم خورد.
ولی برا این بارداریم فقط روزی که فهمیدم باردارم شیرین بوده،فعلا که بقیه روزا داره با استرس میگذره😔
شیرین ترینش وقتی فهمیدم باردارم
تلخ ترینش وقتی تو 7 ماهگی زایمان زودرس کردم
تلخ تر اونکه 29 روز بعد دختر قشنگمو از دستش دادم😔
تلخ تر اونکه 4 ساله بعد اون دیگه باردار نشدم با هزار راه رفته و تلاش پیگیر😔
التماس دعا
تلخش این بود نتیجه اشتباه یک آزمایشگاه فک کردم دخترم مشکل داره سه روز تا حد مرگ گریه کردم این گریه ها رو اولین بار تو زندگیم تجربه کردم مجدد رفتم آزمایش ولی ایندفعه آزمایشگاه نیلو که جزو بهترین های تهرانه رفتم
دکتر اونجا گفت دخترت سالمه که شد بهترین روز زندگی من و همسرم که خوشحالی انگار دنیا رو بهم دادن
منم شيرين ترين روز تعيين جنسيت بود كه فهميدم ني ني ام پسر هست و تلخ ترين روزي وقتي بود كه بهم گفتن بايد سركلاژ كنم
سخت ترين ماه هم اين ماه اخره واقعا حال عمومي ام خوب نيست
بچه ها شما مشكلي نداريد؟؟؟
همون روز اول بارداری و روزی ک اولین بار صدای قلبشو شنیدم... بدترین روزم روز آخر بود داشتم میرفتم بیمارستان ک بستری شم با شوهرم دعوای حسابی کردم و دلشکسته رفتم با چشمای اشکی و دل خون چقد دعا کردم بعد زایمان دیگه زنده نمونم☹️☹️☹️😔😔
عزیزم میتونی در این لینک بخونی درمورد بارداری و سلامت جنین. ترجمه شده از سایت های معتبر پزشکی است.
