الان عقدم کم مونده واسه عروسیم
دیروز نامزدم کارگر داشت خسته بود رفته بودم خونشون قرار بود دختر جاریم بیاد رفتم یک ساعت و نیم تک وتنها نشستم مادر شوهرم خونه نبود دختر جاریم گفت بیا بریم خونه مامانم اینا رفتیم اونجا و تا ساعت ۹ و نیم که نامزدم کارش تموم شه نشستیم اومد خسته بود شام و اینا تا کشید ساعت ۱۱
منو برد خونمون
الان امروز ۳ ۴ ساعتی کار داشت
بعد از ظهرزنگ زدم درست حرف نزد
الان داشتم تو واتساپ باهاش حرف میزدم یهو گفت فعلا زهرا (دختر جاریم) کوچیه گریه میکنه گوشیو میدم به اون
منم گفتم همه واجبن ناراحتی همه واجبه الا من اکثرا همین کارا رو میکنه
منم توقع داشتم بگه دیشب نشد امروز بیا شام خونه ما
خیلی ناراحتم از دستش😢😢😢
چیکار کنم