مامانبزرگ شوهرم برامون رب خونگی درست کرده ، خبر دادن که بیایین ببرین ، منم با کلی خوشحالی ، تا رسیدم خونشون دیدیم چند تا ظرف شیشه ای بزرگ پر از رب آماده چیدن ، سریع رفتم و یکی از شیشه هارو برداشتم و شروع کردم با انگشت ازش چشیدن ، بعد تو همون حالت رفتم طرف حیاط که از مامانبزرگ تشکر کنم ، همینجوری توی راهروی منتهی به حیاط داشتم رب میخوردمو و بلند بلند میگفتم وااای مامانجون چه ربای خوش آب رنگی دستتون درد نکنه که تا رسیدم تو حیاط یهو چشمتون روز بد نبینه ، یعنی خدا سر گرگ بیابون نیاره ، دیدم مامانبزرگ کلی گوجه ریخته تو یه قابلمه بزرگ و با پاداره لگدشون میکنه تا آبلمبو شن و بریزشون تو قابلمه ، حتی پاچه های شلوارشم اومده بود پایین گوجه ای شده بود😷😷😷😧😧😧تو همون حالتشم یه لبخند ملیحی زد و گفت نوش جون عزیزم ، منو بگو کلی با ولع و اشتها از ربه خوردم که مامانبزرگه ذوق کنه خستگیش دربره... یعنی الان اینارو بریزم تو غذا؟؟؟؟!!!! یعنی زندانهای هیتلرم ازین شکنجه ها نداشت که رب پایی بدن به زندانیا 😟😟😟شما تاحالا ازین بلا ها سرتون نیومده؟؟؟؟
اییی 😷
🤢🤢🤢 عقلم خوب چیزیه
😲😲😲😲
خدایااااا🤦🏼♀️
منم قبلا دیدم همسایمون با چکمه سفید میرفت تو تشت و له میکرد
شبیه فانتزیه ولی بفرض واقعیت خام نمی خوری که پخته میشه
یعنی چکمه هم نپوشیده بود؟؟؟
تصورش هم حالمو بد کرد
فکر کردی کارخونه ها گوجه سالم و بهداشتی رب میکنن نه عزیزم
توو کارگاهای خونگی هم قبلا دیده بودم با چکمه میرن توو تشت گوجه. خخخخ
خیر ....قبلنا مامانم با دست میگرفت البته دستان تمیزززز
الان دیگه جاهای مخصوص هست اب گوجه .غوره و...میگیررن میبره اونجا
وای حتی نمیتونم باور کنم 😣😷
حرارت ديده ميكروب هاش از بين رفتن
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
15 ثانیه پیش
15 ثانیه پیش
16 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
