2777
2789
عنوان

ممنون میشم کمک کنید

93 بازدید | 28 پست

من و همس،م که دختر خاله پسر خاله هستیم ،نه سال ازدواج کردیم ،یه پسر ۱۵ماهه داریم ،عاشق همدیگه ایم و خوشبخت البته اگر بزارن 

مادر همسرم خودش رو زرنگ میدونه ، این نه سال لحظات خوب و بد داشتیم و من همیشه به خاطر فامیل بودن کوتاه اومدم ،ولی این بار واقعا خسته شدم ،

یه روزی که نن خونه خواهرم بودم مادر همسرم تشریف اوردن دم خونه ما و به همسرم زنگ زدن که کجایی ،همسر من از همه بی خبر گفته نزدیک خونه ،ایشون هم گفته عه پس بیا ما دم دریم ،خلاصه همسری رفته دم در و مودبانه گفته مامان جان ما مهمونیم خواهر خانمم شام درست کرده خانمم اونجاست منم باید برم ،مادرشون هم گفته تو برو مهم نیست من شام درست میکنم خودمون میخوریم 

👫👼

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

دست تو فریز کردن و حسابی از خودشون پذیرایی کردن ماهی های که اندازه بند انگشت بود برلی پسرم فریز کردم ...

یعنی شما خونه نبودید اونا موندن خونه شما؟؟؟؟

وااااای خدا

من بودم طاقت نمیاوردن

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز