2777
2789
عنوان

دلتنگی برای همسر و سرد شدن

925 بازدید | 49 پست

سلام دوستای خوبم... تو تاپیکای قبل مشکلاتم با همسرم و متاسفانه خیانتهای چتی همسرم تو اینستا و شخصیتش ک فوق العاده آدم مهربون و بامحبت و با اعتقادی بود رو توضیح دادم 

اینکه روشهای مختلفی برای برگشتش به زندگی رو امتحان کردم و خیلی بهش محبت کردم...اما عوض نشد و به کارای اشتباهش ادامه داد ...

به گفته مشاورم که چهارشنبه رفتم پیشش گفت دیگه باید ازش فاصله بگیری و سرد بشی و هرچی هم دیدی به روش بیاری...

دیشب که هیئت بود دیدم انلاینه و با یه دختری به اسم بنفشه درحال حرف زدن ، خودم اکانت و رمزشو دارم و میتونستم بخونم ..

بهش پیام دادم که داری باهاش حرف میزنی و خلاصه یه دعوای جدید که با لحن بدی گفت پاشو برو خونه بابات صبح تکلیفتو تو دادگاه مشخص میکنم ...

خلاصه که با وساطت خانوادم و خانوادش دوباره برگشتم و سرد برخورد میکنم و اونم همه ش عصبانی میشه چرا اینجوری رفتار میکنی درحالی ک من کاری ک مشاورم گفته رو دارم انجام میدم ، خیلی هم خبره ست ...

اما دلم خونه دلم میخواد محکم بغلش کنم و بگم هیشکیو جز اون دوس ندارم ، بگم نذار روزی بیاد دلتنگ آغوشت باشم ... 

خیلی داغونم ، دلم پر میکشه واسه روزهای قشنگ و پرعشقی ک داشتیم 

وقتی به اون روزا فکر میکنم دیوونه میشم ...

نمیدونم به سرد بودنم ادامه بدم یا نه 😔💔

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

خدا بهت صبر بده چقد ناراحت کننده س درکت میکنم میفهمم چی میکشی

واقعا خیلی سخته 

خیلی عاشقش بودم حاضر بودم هر کاری کنم براش

وقتی به این فکر میکنم روزی کنارم نباشه گریه امونم نمیده 😭

بپرس چرا اینکارو‌میکنه

میگه من دیگه قافیه رو باختم به هیچکدوم از چیزایی ک میخواستم نرسیدم خدا رو هم دیگه قبول ندارم 

واقعا دیگه نمیدونم چیکار کنم به زندگی امید پیدا کنه

هرچی مشاورگفته گوش کن

انجام میدم ولی خیلی سختهههه خیلی 

وقتی ازم میپرسه دیگه دوسم نداری ، میخوام داد بزنم من عاشقتم ولی هیچی نمیگم بهش و اونم میگه میدونم دیگه منو نمیخوای ...

واقعا خیلی سخته  خیلی عاشقش بودم حاضر بودم هر کاری کنم براش وقتی به این فکر میکنم روزی کنارم ...

منم شوهرم با دختر عمش چت میکرد و الانم میکنه 

دوساله دارم تحمل میکنم چون دل کندن برام سخته یه بار میخاشتم جداشم دلم داشت میترکید هرشب گریه و ضجه 

دلتنگ خونه و شوهرم بودم تازه من کتکم میخوردم فحش و تهمتم بود امانتونستم جدابشم پای عشقم وایسادم 

الانم رمز گوشیشو ندارم گوشیش با لمس انگشت باز میشه 

میتونم شبا بازش کنم وقتی خوابه اما یکساله پیگیرش نیستم چون میدونم وقتی گوشیشو ببینم چیزی جز سردتر شدنم بوجود نمیاد عشقم کم شده فقط دارم زندگی میکنم 

ترس از دست دادن زندگی دیوونم میکنه فقط تحمل میکنم

کاری نمیتونم بکنم حتی درستم نمیشه اخلاقش


یه روزی حال منم خوب میشه
منم شوهرم با دختر عمش چت میکرد و الانم میکنه  دوساله دارم تحمل میکنم چون دل کندن برام سخته یه ...


خب پس چیکار کنیم

منم همینجوریم ... اونقدر بغض میکنم گریه میکنم یاد خاطراتمون میفتم 

ینی همینجور ادامه بدیم ...

اینجوری که خودمونم از بین میریم ... 

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792