شیردوش برقی

خوب کردی من که کلا مقابلشون انگار زبون ندارم

بچه ی شوهرت پیشتون نیس؟دردسر درست نمیکنه؟

نه من روز اول گفتم نگهش نمیدارم اخه اون زنه هم اینجا خارج از ایران زندگی میکرد بعد دوست پسرداشت هی بچه اش رو میفرستاد پیش ما قشنگ میگفت من امشب قرار دارم تو نگهش دار منم گفتم ببین من نگه نمیدارم شرطمم همینه یکی دیگه اورده من جمع کنم نمیخوای ازدواج نکنیم اونم به طرفش گفت خداروشکر زنه از لجش بچشو برداشت برگشت ایران منم دیدم شوهرم توی ایمو باهاش حرف میزنه کم کم زنه هی لخت میاد وسط تصویر شروع میکنه از مهدکودک گفتن و فلان و بسار منم کلا اجازه حرف زدن رو گرفتم ازش گفتم یا اون بچت یا پسر من که انتخابشو کرد و دیگه بابچه اش حرف نمیزنه ولی خوب نمیدونم چرا من بده شدم انگار مارشوهرم و خارشوهرم فکر میکنن تقصیرمنه اون بچه دلتنگی باباشو میکنه درصورتی که اگه مادرش دلسوز بود هیچ وقت لخت نمیکرد خودشو بیاد جلوی تصویر یا هی پیامک عاشقانه بفرسته که بیا برگردیم و......منم حساسیت به خرج نمیدادم...ولی درکل از همشون راحت شدم

من که خودمو کشتم دستم به هیچ جا بند نشد

تهش زنه رفت دنبتل دوست پسر و شوهر کردن الان نامزد کرده بازم کمتر شده این چیزاشون وگرنه پوست من کنده شد از وقتی ازدواج کردیم

خدا ادمو از شراین زنهای خراب درامان بداره البته اخرالزمان هم شده این خراب مرابا بیشتر طرفدار دارن والا

این زنیکه یه اشغال به تمام معناس.امروز دوباره زنگ زده بود به شوهرم ناز و عشوه میومد یه دعوا انداخت بینمون.بچه ی اشغالتر از خودشم که دیگه نگم

[QUOTE=107483531]این زنیکه یه اشغال به تمام معناس.امروز دوباره زنگ زده بود به شوهرم ناز و عشوه میومد یه دعوا انداخت ب ...[/QUOTE

بیا پیام خصوصی بهت بدم بگم چیکار کن

باشه عزیزم

ریماز فود