رفتم خونه آبجیم .گفت برنج دم کن تا بیام 😐🙁
هواسم نبود برنجا شد خمیر
گفتم بزار بندازم تو سینک ظرفشویی آب ببره
دوباره برنج گذاشتم
خاهرم اومد از تو حیاط گفت خانم آشپز برنجات سف کشیدن سر کوچه 🤤 گفتم چی میگی
خواستم بزنم کوچه علی چپ 😐
که اومدم دیدم بللللللللللله
نگو لوله فاضلاب تو جوب باز میشه 🤣🤣
فکنم تا ۲۰ متر اونورتر برنجا کامل جوب آبو گرفتن 🤣🤣