بچه ها من تو فامیل نزدیک ی خواستگار پیگیر داشتم قبلا ک ب دلایلی نشد ب هم برسیم
ک اصلنم بهش فکر نمی کردم چون اون موقع با شوهرم دوست بودم و شوهرمو میخواستم ولی اون شاید فکر میکرد منم میخوامش
الان ی زن فوق العاده ایکبیری گرفته ک انگار فکر میکنه من شوهرشو میخواستم و واسه من قیافه میگیره و چشم و ابرو میاد
منم ب یکی از آشناهامون گفتم آخه این چیه حسین رفته گرفتش
بعد این حرف من ب گوش پسره رسیده بود ب گوش من رساند ک آره علف باید ب دهن بزی شیرین بیاد و این شیرین اومد و تو نیومدی...
منم گفتم بهش بگید من ن علفم ن از بز خوشم میاد بز رو ول کنی خار هم میخوره سبزی های باقی مونده تو معذرت میخوام مدفوعش هم ب دهنش شیرین میاد من گوهرم و گوهر شناس سراغم اومد