اگر برگردین به دوران نامزدی و عقد

هر چیزی ک میخواستم میخریدم . تو نامزدی واسه با دوستام بودن ازش اجازه نمیگرفتم . و راحت بیرون میرفتم ..

قهر میکردیم منت نمیکشیدم زیاد .. 

هفته ای سه روز میرفتم خونه مادرشوهرم ،بزرکترین اشتباهی بود که کردمو الانم بعد پنج سال انتظار دارن اونجا بیشتر بمونم، یه جورایی خودمو بی ارزش کردم، حالا شوهرمم اونجا نبود😫

مجبور میکردم که تو یه ساختمون با مادرش زندگی نکنم و عروسی هم نمیگرفتم

اگه برگردم به دوران نامزدی کلا بهم میزنم.چون تازه اون روی خانوادش رو دیدم

خاک تو سرشون

من اگه برگردم به اون دوران بارم دقیقا همون کارها رو می کنم...شاید الان به نظرم بعضیاش اشتباه بیاد ولی فکر که می کنم می بینم اون لحظه درست ترین کار همون بوده شاید.

البته خیلی از کارایی که باعث تنش و ناراحتی و دعوا شده رو شاید نکنم

و قطعا از لحظاتم بیشتر لذت می برم. قدرش رو بیشتر باید میدونستم

من خیلی راضیم ..کاری نبوده که اشتباه کرده باشم ...6 ماه رقت و امدم که کاملا رسمی و جدی و فقط شناخت بوده و رفت و امد خانوادگی ...1 ماهم که عقد بودم و اوج کارم فقط دوییدیم به رفتار خاصی نرسیدیم 

تا وقتی خانواده شوهرم خونه براش نگیرن حاضر نمیشم ازدواج کنم!

چون وقتی امدن خواستگاری گفتن 4ماه دیگه خونه اش اماده اس ماشین هم براش میخریم!!

ولی اون خونه 3سال بعد اماده شد تازه نصفه کاره و خودمون با کلی سکه فروختن خرجش کردیم! ماشین هم خودش کلی قسط داد

کلا بعد ازدواج فراموش کردن چی گفتن

وقتی پسری رو داماد میکنن که هنوز حقوقش به حدی نرسیده که ازدواج کنه باید پشتیبانی کنن

من خیلی اشتباه کردم که خونه مامانم رفتم زندگی کردم

البته الان بیشتر 10ساله ازدواج کردم

نهایت بی محلی رومیبرم به خانواده شوهرم چون هرچی محبت کردم ولی محبت ندیدم.الانم همسرم به این نتیجه رسید که محبت یکطرفه نمیشه طرف هم بایدارزش قاعل باشه.والانم در کمال آرامش ارتباط نداریم خداروشکر 

خدایی مادرشوهر من حسود نیست زن خوب و ساده ای...ولی خب خواهراش حسود و پرتوقع اند ... به اندازه خوبی می کردم تا توهم برشون نداره مثل الان کلا میشه گفت به جای این که ساده با محبت باشم و چشم بسته اعتماد کنم...با سیاست رفتار می کردم

هنوزم عقدم

ولی اگه برمیگشتم ب اون اوایل،انقد ب حاشیه ها توجه نمیکردم 

من اگه برگردم به دوران عقدم میذاشتم بارداربشم که الان درگیر دکتر نباشم🙈🙈