من اجازه دخالت همسرم تو خانوادم رو نمیدادم جوری رفتار میکردم که پرو نشه.
رفت و امدم رو خیلی کم میکردم در حدی که تا زنگ نزنن دعوت کنن من نمیرفتم.
چون همش به اصرار شوهرم اونجا بودم. که خیلی براشون عادی شدم و ازم سواستفاده کردن.
از خواسته هام نمی گذشتم.
یه کاری میکردم شوهرم اینقدر از دهن ننش نسخه برداری نکنه😉😉😉😉
نمیذاشتم بین داداشمو شوهرم دعوا بیفته و از خانوادم بخاطر شوهرم جدا نمیشدم. 2سال بعدش برادرم فوت کرد و من موندم یه عالمه حسرت. گرچه شوهرم بابت همه کاراش عذرخواهی کرده. ولی بخشیدمش لعنتی رو 😌😌😌😌