سلام.میخواستم بپرسم شمام مثل من هستین ایا؟؟ من یه پسر دوسال وهفت ماهه دارم که هروقت مریض میشه وسرما میخوره من واقعا خودمو گم میکنم واسترس میگیرم.واقعا ازمریض شدنش میترسم ووقتی عطسه میکنه من ازترس اینکه مریض بشه شبا تاصبح بیدارمیمونمبه تمام معنا دارمخودخوری میکنم.توروخدا اگه میتونین کمکم کنین چون مشکلمو به هرکی میگم خندش میگیره.واقعا کلافه شدم
کسی نیس
عزیزم تا حدی حق داری ولی باید سعی کنی به خودت مسلط باشی که بتونی خوب ازش پرستاری کنی، نزار این حالت روت بمونه، ممکنه دچار وسواس فکریت کنه، حالا مشکل من آینه هروقت مریض میشه منم بدون رد خور ازش میگیرم، تازه شدیدتر، خلاصه با آون حالم شب تا صبم باید بالا سرش باشم، خدا هیچ بچه ای رو مرض نکنه
تا یه حدی نگرانی طبیعیه ولی زیادش نه . عزیزم بچه ها مریض میشن وخوب میشن همه بچه ها همینن .مگه ما خودمون بچه بودیم مریض نمیشدیم نگرانی نداره
بله پسره منم که چهار و نیم سالشه همیشه همین بودم طوری که وقتی میبریمش دکترش دیگه دکترش که منو میشناسه و میدونه چقد خودمو باختم اول یه ساعت منو سرزنش میکنه و بعد به پسرم میرسه ..مخصوصا اگه پسرم تب داشته باشه که من میمیرم از تب وحشت دارم شب تا صبح پلک رو هم نمیزارم
عزیزم، ماشالا چه نازه پسرت، خدا حفظش کنه
مامان کوچولو مرسی که اومدی.دارم دق میکنم.امروز گلوش انگاری چرک کرده دوسه بار سرفه خلط دار کرده من از ترس همینجور بیدارم بالاسرش. ازوقتی پسر همسایه ام که دورازجون بچه های دیگه به خاطر این انفولانزای کوفتی مرد من استرسم بیشتر شده.بخدا قلبم داره میاد تودهنم.خودمو خونه زندانی کردم جایی نمیرم که مریض نشه
مرسی پرند جان چشات نازه
پسرهمسایه تون چندسالش بود؟
الی جان دوسالش بود طفلی
وااای چه بد خیلی کوچیک بوده بیچاره پدرو مادرش منم از ترس این آنفولانزا خودمو بچه هامو تو خونه حبس کردم نه مهمونی میریم نه مهمون دعوت میکنم
مریم منم مث تو ازتب وحشت دارم.استفراغ هم بکنه میمیرم پزنده میشم.یه ماه پیش استفراغ کرد من اونقد گریه کردم که بچم وسط اوق زدناش میگفت مامان گریه نکن.
الی جان شما کدوم شهری؟؟
مشهدم
مامان امیر مهدی منم سر بچه اولم خیلی حساس بودم ولی با به دنیا اومدن دومین بچه ام حساسیتم روز به روز کمتر شد
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
16 ثانیه پیش
17 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
