سلام
امروز صبح جلسه گذاشته بودیم برا ساختمان همه اومدن به جز یک نفر چندبار رفتیم پشت در خونشون گفتیم بیاین جلسه هربار ی خانم اومد گفت خابن یا نیستن
ماهم جلسه رو شروع کردیم درد مشترک هممون کارای بد همون همسایه ای بود که گفت نیستن از درست کردن رب گوجه تو راهرو ورودی و تمیز نکردن کثیفی هاش تا کشیدن برق از اسانسور برا استفاده شخصی و گذاشتن کولر و کانال کشی از پارکینگو.......
هرکسی یک حرفی زد و گفتیم این اقا خیلییی پرووو و باید جوابگو باشه همه هم گفتن اره ما ساکت نمیمونیم و......
از قضا همون اول هم همین اقا سرخود گفته مدیریت اینجا با من و..ماهم نمیشناختیم گفتیم باشه بعد چندماه دیدیم خیییر هیچ فایده نداره وجودش
دیگه بهش بها ندادیم
خلاصه ما همینجور که داشتیم بحث میکردیم یهو زن دیوانش اومد بیرون و شروع کرد بد و بیراه گفتن که چرا وانستاذین شوهرم بیاد چرا گفتین اون پدرشو درمیاریم و...
بسم الله ما گفتیم پدرشو درمیاریم خب دیوااانه چرا حرف مفت میزنی؟؟؟