شوهرم خونه نیست تا چند هفته دیگم نمیاد .ناهار برنج و مرغ داشتیم برنج سهم خودمو ریختم تو بشقاب رو لباسشویی روشن گذاشتم رفتم ناهار بچه هامو بدم ی دفعه از بس لباسشویی لرزید برنج ریخت کف آشپزخونه دیگه مجبوری سهم برنج شبمو خوردم الآنم مرغ داریم برنج نداریم واسه شب .حدود ساعت شش با بچه هام میرم بیرون دور میزنم شااااید ی کیکم شب درست کنم شبم با بچه هام فیلم میبینیم و شام و میوه و اینا و بعد خواب