شوهر بیشعورم بدون من با خواهر و شوهر خواهرش رفته مسافرت

نه اصلا. خواهر و شوهر خواهرش خیلی بدجنس و گوهن

من حالم بهم میخوره با دامادشون حرف بزنم. بازم مامانش از همه بهتره برا همین گفتم همینو به مامانش بگم

اخه که چی بشه

نه بابا اون به این چیزا حساس نیست

تازه من بدبخت از هیچی کم ندارم . بهترین شغل را دارم دانشجوی دکتری یکی از بهترین دانشگاههای تهران هستم و اینجور که بقیه میگن ادم صبور و بساز و مهربونی هستم. خیر سرم خواستگار کم نداشتم ولی فکر میکردم تحصیلات داره  شغلش هم مثل خودمه شعور هم داره اخه خیر سرش همش از تساوی مرد و زن حرف میزد و...شغلش را هم که شش ماه بعد از  عروسیمون از دست داد. ولی ماشاالله خودش و خانوادش تو این شرایط انقدر پررو هستند و اعتماد به نفس دارند که بخدا من اگه انقدر اعتماد به نفس داشتم ماه را فتح میکردم

سلام عزیزم شوهرم تازه بعد از اینکه از سفر اومد خانواده اش و بخصوص خواهر فلان فلان شده اش پرش کرده بود و خیلی هم طلبکار بود اومده بود خونه پدرم تا حرف بزنه شروع کرده بود به داد و بیداد و بدگویی من .البته من خونه نبودم مامان من هم که سابقه حمله پانیک داشت غش کرده بود و حالا دکتر اومد خونمون و...حالا خوده شوهرمم ترسیده بود. بعدش بابام زنگ زد به باباش که گله پسرشو بکنه کثافت باباش طلبکارتر بود و پاچه باباممو گرفت که همه چی تقصیر دختر شماست و اصلا زن چه معنی داره که بپرسه شوهرش کجاست و...حالا بعدش زنگ زدند که میخایم بیایم حرف بزنیم که بابام گفت نه الان خانمم حالش خوب نیست . دوباره فرداش زنگ زدن که حال مامانم را بپرسن مامانم هم سپرده بود بگند که خوابیدم و نمیتونم حرف بزنم دیگه حالا نزدیک یهدهفته اس که نه اونا زنگ زدند نه شوهرم زنگ زده. من هم با بچه خیلی وقته خونه پدرم هستم. به نظرتون چکار کنم؟ من مطمئنم که همه اینا زیر سر خواهر فلان فلان شده اشه و همون داره  بهشون خط میده

مرسی عزیزم از اینکه پاسخ دادی ولی من ولقعا از این ابرو ریزیها میترسم و اینکه اون از خودش هیچی نداره یعنی هیچی بنامش نیست حالا بر فرض مهرم را هم بخوام اجرا بزارم وقتی نداشته باشه که بده چه فایده داره. اخه دیگه قانون زندانی برای مردهایی که مهریه ندارند بدند لغو شده

ممنون عزیزم