2777
2789

خانومایی که شوهرتون توی خیابون یا دانشگاه یا بازار یا هر جایی شما رو دید و عاشقتون شد بیایین ماجرا رو تعریف کنین😃🌹

هعی..چی بگم..

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

هیچی سرکار رفتم دعوا کردم باهاش...گفتم تا دوهفته کارو تموم نکنید من همه اداره رو اینجا منتقل میکنم ...شوخی هم ندارم ..تازه خوردم به نقشه هاش اوناهم ریخت😂😂😂😂بعد شوهرم همه ازش حساب میبرن ..لبخند میزد 😐😒..خلاصه دو هفته بعد اومد خواستگاریم 

من خونه ی مامان بزرگم بودم.بد شوهرم میشه پسر دایی مامان بزرگم.اومده بود سر بزنه بهش.منم اصن نگاشم نکردم ولی چون عید بود شیرینی بردم گذاشتم رو میز بدم سرم توگوشی بود رفتم تواتاق نشستم تا بره .خلاصه اونجا عاشق من شد

عروسیه پسر عموم طرف دختر بودن موقع اوردنه عروس با هوهو کردنم تو ماشین عاشقم شده بود حالا من تو یه وضعی بودما😂😂😂

کسی خواست منو تصور کنه یا ببینه چه شکلیم بازیگری که نقش بانوی عمارتو داشت رو تصور کنه انگار خواهر دوقلومه کپی همیم، یادمه زمانی که پخش میشد دختر همسایمون دو سالش  بود فیلم شروع شد گف عه مامان علی 😂

شب نیمه شعبان من با دوستام بیرون بودیم صدای اهنگمونم اینقد زیاد بود و‌میرقصیدبم تو ماشین

من راننده بودم

شوهرمم با دوستش هی میومدن کنارمون من هیچ اماری نمیدادم

من ندیدم شوهرمو ولی اون حواسش به من بوده همونجا عاشقم شده

دوستش به دوستم شماره داد و دوست شدن

بعدش دیگه واسطه بودن اونا با کلی اصرار دوستم یک بار رفتیم بیرون و من قبول‌کردم

بعدشم که تا یکم حرف زدیم‌و از خودم گفتم شناخت منو

پدرامون ۳۰ سال بیشتر دوست‌بودن باهم ولی این پسرش‌چون شهر اینا نبود من ندیده بودمش

رفته بودم دادگستری پیش برادرم همسرمم همکارش بود تو اتاق کار برادرم داشت با یک ارباب رجوع سر و کله میزد . قشنگ تا من و دید چند ثانیه زل زده بود تو صورتم . با خجالت ازش پرسیدم برادرم کجا است با هول راهرو نشون داد. دیگه بعد از اون ندیدمش حدود یک هفته بعد ماددش زنگ زد خونمون برای خواستگاری😍

مهرسام مامان خیلی دوست دارم                                         خواص سوره های قرآن برای کسانی که حاجت دارند

من توهتل دیدم عاشق شد منم بعداز دوهفته از هتل رفتم اونم از طریق صاحب هتل آدرس وشماره رو گیرآورده بود نزدیک به پنج سال دوستی الانم هفت ساله مزدوجیم بادوتا دخترناز گل گلی

ولی برام دعاکنیین بیمارم مشکل مالی دارم نمیتومم برم دکتر دعاکنیین بمونم وخودم دخترامو بزرگ کنم

کرونا مادرم رو آسمانی کرد😭غصه م حیلی زیاده😭تا یه مراسم فاتحه میبینم تو تلوزیون یا فیلم اشکم سرازیر میشه،مادرم مراسم فاتحه نداشت😢مرهم اگرنمیشوی زخم نزن دل مرا😭😭😭😭میشه برای شادی روح مادرم یه صلوات بدی،ممنون میشم

من جندین بارگفتم😀

سامراسکول بودیم ی همایش سوختگی بود 

بعد من دیر رسیدم تو سالن بعد کنار دوستام دیگه جا نبود ردیف ایشون ی صندلی خالی بود فقط 

گفتم جای کسی هس گفت ن بفرمایین بعد نشستم گوشیش افتاد زیر صندلیم من برداشتم دادمشووو....

خانه ات را باد برد..توهنوزم نگران وزش باد در موی منی؟؟؟

منو از کلاس زبان میومدم خونه دید تازه اونروز همش سفید و صورتی پوشیده بودم رنگ مورد علاقه ش بیچاره  اومده بود دخترخاله شو ببره که اونو یادش رفت اصن نمیدونم واسه چی هول شد رفت خونه تا منو دید هنوز هم نمیدونیم چرا خودش یادش میفته میگه واقعا چرا اونو یادم رفت 😆😆😅😆تا شش ماه فقط زنگ میزد میگفت خواهش میکنم منو قبول کن به مامانم اینا زنگ زد بعد ۴سال دوست بودیم تا باهم اشنا بشیم الان هم نامزد چند روز دیگه عقد

شوهرمن اول خالش منو تو دسته عزادارن محله مون دید،پارسال ۲۵شهریور بود بامادرشوهرم اومدن خونمون خاستگاری،مادرشوهرم گف من خیلی پسندیدمت حالابقیش ب پسرم مربوطه هرکسی رو اون بپسنده من میگیرم براش..فرداش ۲۶شهریور۹۷ رفتن باشوهرم اومدن ..اونم همین ک منودید خندید دیوونه من فک کردم مسخرم میکنه ،نگو ازم خوشش اومده یه لحظه خندش گرفته😀،بعدماروفرستادن اتاق بحرفیم،اونجاگف خیلی به دلم نشستی تااخرعمرم نوکرتم تاج سرمی.منم ک هنوز نگفتم ازت خوشم اومده یانه..گف خوشت بیاددیگههههههه مگه چمه😲😲😲منم ک خندمو ب زورنگه داشته بودم زدم زیرخنده..طفلک همینجوری با عشق نگام میکرد مث اون پیشی های مظلوم تو کارتون 🤣...بعد دوسه روز تلفنی حرف زدن وچت کردن تازه فهمیدم یه فرشتس وبینهایت عاشقش شدم جوری ک صدبارم ب دنیا بیام بازم انتخابش میکنم

پسرخوشگل من👶۲۵آبان۹۹رفتم دکترکه برام غربالگری مرحله دوم روبنویسه،دکتربهم گف که برم درازبکشم برای سونو،اومداون دستگاهه رو گذاشت روشکمم یکم نگاکرد گف خب بسلامتی بچتم پسره😍اون لحظه قندتودلم اب شد باخودم گفتم خدایاشکرت مردکوچک زندگیمم توراهه،میاد ومیشه همه زندگی من.روزبه روز جلوچشام قدمیکشه ،میشه غروروتکیه گاه مامانش😍تودلی قشنگم ازخدامیخوام سالم بیای بغل مامانی👶زودتربیا چون مامان خیلی بیقرار لمس دستای کوچولوته گل من🌸🤰خدای مهربونم بابت همه داده هاونداده هات ممنونم ازت❤خدایاقسمت میدم به طفل۶ماهه حسین،دامن همه منتظرارو سبزکن نذارکسی ارزوی مادرشدن به دلش بمونه🤲دوست عزیزم که داری امضامومیخونی،میشه خواهش کنم یه صلوات ازته دلت برای حل شدن مشکلم مهمونم کنی؟خداحاجتتوروا کنه انشاءلله😘
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792